همه شارحان و مترجمان نهجالبلاغه که بیش از سیصد (۶) نفر مىباشند بالاتفاق معتقدند که این کتاب از تالیفات علامه (۷) شریفرضى است و او این توفیق را یافته که سخنان امام امیرالمؤمنین على (ع) را با سبک و شیوهیى جالب گردآورى و تنظیم نماید .
اجازاتى که علما و محدثان بزرگ به اصحابشان مىدادند (۸) دلیل روشن و قاطعى بر صحت این انتساب است .
علامه شریفرضى - کسى که در دنیاى علم و ادب به پارسایى و دقت در راستگویى مورد قبول همگان است . (۹) - نیز در کتابهاى متعدد خود این امر را تصریح کرده است .
نهج البلاغه در دنیاى اسلام
ابن ابىالحدید شارح بزرگ نهجالبلاغه دانشمندى که این کتاب را بارها و بارها با دقت مطالعه کرده و بعضى از خطبههاى آن را بیش از هزار (۱۰) مرتبه خوانده است در این باره مىگوید: بسیارى از محدثان و مورخان بسیارى از نهجالبلاغه را نقل کردهاند در حالىکه شیعه هم نیستند و اصولا بسیارى از آن متواتر است . افزون براین هر کس که به فن خطابه و سخنورى آشنا باشد و از علم بیان و ذوق و استعداد برخوردار باشد تشخیص مىدهد که این سخن در چه سطحى از بلاغت است . وقتى که نهجالبلاغه را با دقت مطالعه مىکنید در مىیابید که همه آن یک نفس و یک آهنگ و یک اسلوب است، مانند یک جسم بسیط که همه آن یکسان است، و مانند قرآن کریم که اول آن مانند وسط آن، و وسط آن مانند آخر آن است و هر «سوره» و «آیه» مانند دیگر سورهها و آیههاست که از یک منبع سرچشمه گرفته و با یک روش و فن و نظم پدید آمده است، و اگر بعضى از قسمتهاى نهجالبلاغه از امام نبود، این چنین نبود . (۱۱)
نیز ابن ابىالحدید از استاد خود «ابوالخیر مصدق بن شبیب واسطى» و او از استادش «ابن خشاب» نقل مىکند که از او درباره نهجالبلاغه پرسید؟ او گفت نهجالبلاغه سخنان شریفرضى نیستبلکه او گردآورنده کلمات امیرالمؤمنین علیهالسلام است، رضى و غیر رضى کجا؟ و این نفس و روش بلند کجا؟ ما رسالههاى شریفرضى را دیدهایم و راه و روش او را در نوشتار مىدانیم، به خدا سوگند این خطبه (شقشقیه) را در کتابهایى که دویستسال پیش از تولد شریفرضى تدوین شده است دیدهام . (۱۲)
نهجالبلاغه، نازله روح بلند امام امیرالمؤمنین على علیهالسلام
جاودانگى و عظمت نهجالبلاغه برخاسته از عظمت و جاودانگى آفریننده آن است که از نفحه و الهام قدسى الهى برخوردار بوده، او از خورشید نبوى استضائه مىکرده است تا آبشار دانش و آگاهى از بلنداى وجودش سرازیر شده و در پهندشت دنیا در طول تاریخ جارى گشته و همچنان چشمههاى فکر و علم از آن جوشیده و آنرا به قلزمى تبدیل نموده است تا آنجا که حضرتش بدون نیاز به مطالعه و مشورت و مسیرى که نویسندگان و گویندگان بشرى دارند مىگفته و مىنوشته است .
اوج کلام او چون موج دریا و نسیم صحرا تا کرانههاى بیکران رفته، شهر و بیابان را فراگرفته، بادیهنشین و دانشمند را سیراب و سرشار ساخته، راویان و محققان آنرا خوانده و ازبر نموده و سرانجام محدثان آنرا با همه وسعت و کثرتش روایت کرده و منتشر نمودهاند .
مسعودى گوید: آنچه مردم از خطبههاى آنحضرت حفظ کردهاند چهار صد و اندى است که همه آنها را بالبدیهه و ارتجالى ایراد فرموده و مردم از آنحضرت برگرفته و استفاده کردهاند . (۱۳)
همین جاذبه ذاتى و اصالت، علامه شریفرضى را برانگیخته است که آنها را از منابع مختلف و متعدد گرد آورد و نهجالبلاغه را فراهم کند، آشنایى یک ادیب و محدث با کلام امام و شناخت و تشخیص خطبهها و نامههاى آنحضرت از میان صدها و هزارها نوشتار، خود دلیل قاطعى بر عظمت و قطعیت صدور آن است .
نهجالبلاغه در منظر دانشمندان
ابن ابىالحدید مىگوید: حداقل بعضى از خطبهها و نامهها و کلمات نهجالبلاغه به «تواتر» از امام علیهالسلام نقل شده است و کسى در آنها تردید نکرده حتى شمارى از مورخان و محدثان غیرشیعى آنرا قبول دارند . (۱۴) و هر کس با کلام و خطابه آشنا، و از علم بیان و بلاغت و ذوق سلیم بهرهمند باشد به آسانى مىتواند سخنان زشت و زیبا، شیوههاى ادبى و ساده و نشیب و فراز نوشتارها را تشخیص دهد .
ابن ابىالحدید مىافزاید:
خود ما که شعرشناسیم و آنرا نقد مىکنیم اگر دیوان «ابوتمام» را بررسى کنیم و در بین آن قصیدهاى از دیگرى باشد ما با ذوق و آشنایى خود تفاوت آنرا از حیثسبک و مذاق و افکار و اندیشه با اشعار «ابوتمام» مىفهمیم . و این مساله بقدرى جدى و اساسى است که ادبا قصاید منسوب به «ابوتمام» را از دیوان او حذف کردهاند . همین شیوه در دیوان «ابونواس» و دیوانهاى دیگر شعرا بر مبناى ذوق و دریافت اعمال شده است .
دانشمند دیگر عرب محمدحسن نائلالمرصفى مىنویسد:
««على» در این کتاب در اعماق دریاى علم و سیاست و دین شنا کرده و در همه این علوم گوهرهاى بىنظیرى را به دست آورده که در اوج اهمیت است، و اگر از جنبه ادبى کتاب او پرسش کنى پس از آنکه موقعیت عملى او را بشناسى باید گفت که در توان هیچ نویسنده و خطیب بلیغ و شاعر ممتاز هم نیست که به این پایگاه رسد، و تنها باید به این بسنده کرد که نهجالبلاغه مجموعه ارزشمندى است که زیبایى تمدن و روانى و استوارى صحرانشینى را به هم آمیخته است . آرى نهجالبلاغه تنها بسترى است که راستى و حقیقتبراى خود منزلى یافته که در آن فرود آید و بدان مطمئن گردد و بیارامد، پس از آنکه جایگاهها در هر لغت و زبانى آنرا نادیده انگاشته و از آن روى گرداندهاند» . (۱۶)
مطالعه نهجالبلاغه آدمى را به دنیاى شهود و عرفان مىبرد و علاوه بر دریافت علوم و حقایق او را از نظر روحى و سیر معنوى به حرکت واداشته و به سرزمینى دیگر که فراتر از وطن خاکى و مادى است عبور مىدهد و آشنا مىسازد .
استاد محمد عبده مفتى بزرگ مصر مىگوید:
گاه به هنگام مطالعه نهجالبلاغه به عالم کشف و شهود مىرسیدم و عقل نورانى را مىدیدم - که در قالب اندامى نمىگنجد و شباهتى به پیکر و جسدى ندارد - که از کاروان الهى جدا شده و به روح انسانى چسبیده و او را از حجابهاى طبیعتبریده و به ملکوت اعلا بالا برده و به مشهد نور پرتجلى رسانده و در وادى قدس ماوى بخشیده است، پس از آنکه از تاریکىهاى فریب و خدعه رهایى یافته است، گویا مىشنوم خطیبى حکیم با کلماتى روشن و گویا، مسؤولان را مخاطب قرار داده و راههاى صواب را بدیشان نشان داده و از کوره راههاى گمراهى و شبهه آگاهشان مىسازد و از لغزشگاهها برحذر مىدارد و به ریزهکارىهاى سیاست درست ارشادشان مىکند و راههاى هشیارى و آگاهى را پیش رویشان مىگذارد و به اوج سرزمینهاى رهبرى و هدایتبالا مىبرد و شرافت تدبیر ترقى مىدهد و بر رسیدن به هدفهاى عالى روشن مشرف مىسازد، این کتاب همان نهجالبلاغه است . (۱۷)
سیر تدوین و گسترش نهجالبلاغه
۱ - مرحله انشاء و صدور
۲ - مرحله تدوین، نقل، نسخهنویسى، کتابت و اجازه
۳ - مرحله تدریس و تحفیظ
۴ - مرحله تفسیر و ترجمه
۵ - مرحله ظهور در رسانهها و فرهنگ جامعه
۶ - مرحله دستورالعمل و ورود در نظام اجتماعى سیاسى
۱ - مرحله انشاء و صدور
امیرالمؤمنین على علیهالسلام خطبهها و سخنان خود را در موارد و شکلهاى مختلف بیان مىفرمود، بیشتر اوقات برفراز منبر و محل رسمى خطابه یعنى در مسجد بود وگاهى (۱۸) بر زمینى بلند مىایستاد و به ایراد سخنرانى مىپرداخت و زمانى هم بر روى سنگى (۱۹) که براى آنحضرت نصب مىکردند سخن مىفرمود و گاهى هم که سوار بر شتر (۲۰) و یا اسب خویش بود با مردم سخن مىگفت، و بعضى از اوقات میان میهمانان خود پس از صرف غذا مىایستاد و به القاء خطابه اقدام مىنمود . و زمانى هم جایگاهى براى او ترتیب مىدادند و بدان تکیه مىفرمود به موعظه مىپرداخت و در مواردى هم که مانعى از سخنرانى و ایراد خطبه براى آنحضرت بوجود مىآمد مطالب خود را به یکى از «حسنین» علیهماالسلام انتقال مىداد و آنها از سوى پدر نیابت مىکرده و به سخن مىپرداختند، و گاهى هم براى کسانیکه در خانه حضرت حضور داشتند خطبه مىخواند و آنگاه دستور مىداد آنرا بنویسند و براى دیگران بخوانند . (۲۱)
نکته مهم در این مرحله آنست که کلام امام از نفحه الهى و الهام قدسى برخوردار بوده است که آنحضرت را به وجوه بیان قدرت مىبخشیده و عنان سخن را به دست او مىداده و عالیترین معانى و مفاهیم را بدو الهام مىکرده است و بهترین موقعیتها را در اختیار او قرار مىداده است، لذا خطبههاى بسیار زیبا و پرمغز و مناسب بر زبان مبارکش جارى مىشده و نامههاى جامع و کامل و حکمتها و دستورات نافع بر قلمش جارى مىگشته است .
سخنان ابتکارى و نو و جذاب امام که بدون پیشنویس و تنظیم قبلى القاء مىشد چنان جالب و حکیمانه بود که باعثشگفتى مىگردید و بعنوان «ضربالمثل» و «تیتر» قرار مىگرفت و در همه جا و هر شهر و روستایى زبان به زبان مىگشت و نقل مجالس مىشد . (۲۲)
راز بزرگ و جاودانگى کلمات امام، خاستگاه آنها بود که از یک منبع الهى - نبوى سرچشمه مىگرفت و پیامبر اکرم (ص) در ضمن احادیث متعدد و متواتر درباره علم و حکمت امیر مؤمنان على علیهالسلام اعلام فرموده بود، مانند احادیث مشهور: «انا مدینه العلم و على (ع) بابها» (۲۳)
و «اقضاکم على (ع)» .
در حدیثى پیامبر اکرم (ص) به حضرت فاطمه (ع) فرمود:
«زوجتک خیر اهلی، اعلمهم علما و افضلهم حلما و ادولهم اسلاما» .
ترا به ازدواج کسى درآوردم که بهترین خاندانم مىباشد; از نظر دانش دانشمندترین، و از نظر حلم برترین و پیشاهنگ در اسلام است .
و در حدیث دیگر فرمود:
«اعلم امتی بالسنه و القضاء بعدی على بن ابیطالب» .
داناترین امتم به سنت و قضاوت پس از من على بن ابىطالب است .
نیز فرمود:
«اعلم امتى من بعدى علىبن ابى طالب و اعلمالناس بالله و بالناس» .
داناترین امت پس از من على (ع) است، و داناترین مردم به خدا و مردم همواست .
و از خود آن حضرت نقل شده است که: «والله ما نزلت آیه الا و قد علمت فیم نزلت و على من نزلت، ان ربی وهب لی قلبا عقولا و لسانا ناطقا» .
به خدا سوگند هیچ آیهاى نازل نشد مگر آنکه دانستم در چه موردى و بر چه کسى فرود آمده است، خداوند به من قلبى فهیم و زبانى گویا بخشیده است .
پیامبر درباره آنحضرت فرمود، «قسمتالحکمه عشره اجزاء فاعطی على (ع) تسعه اجزاء و الناس جزا واحدا» .
حکمت و دانش ده جزء است و به على (ع) نه جزء آن داده شد و یک جزء دیگر به تمامى مردم .
ابن عباس مىگفت علم پیامبر از علم خداوند بود، و علم على علیهالسلام از علم پیامبر، و علم من از علم على (ع)، و دانش من و تمام اصحاب پیامبر در مقایسه با دانش على (ع) مانند قطره در برابر دریاهاى هفتگانه است .
معاویه از آن حضرت سؤال مىکرد و مىنوشت، پس وقتى امام ارتحال نمود گفت فقه و دانش با مرگ علىبن ابىطالب علیهالسلام از بین رفت . (۲۴)
نکته مهم دیگر در صدور انشاء خطبهها و سخنان حضرت این بود که امام علیهالسلام از نظر فصاحت و بلاغت و فن خطابه و ایراد سخنرانى در اوج بود و کسى به پایه آنحضرت نمىرسید و به قول علامه امینى رحمهالله علیه کلمات و خطبههاى امیر مؤمنان على علیهالسلام، خود شاهد صادقى است که آنحضرت امیر کلام و فرمانده و فرمانرواى سخن بود همانطور که در جهاد و شجاعت پیشتاز بود . پس اوستخطیب بنام و قدرتمند انصار، و زبان فصیح و شیرین «خزرج» و متکلم و سخنگوى بزرگ شیعه، و زبان گویاى عترت پاک و یکتا مجاهد در راه هدف مقدس خود با شمشیر و بیان، او خطیبتر از «سحبان وائل» ، آن خطیب معروف عرب، و سخنورتر از «قس ایادى» و راستگوتر در کلامش از «قطاه» بود . (۲۵)
امام علیهالسلام با توجه به توصیفات فوق از بیان رسا و زیبا و ارائه مطالب عالى، و علوم و حقایق محکم و مستند برخوردار بود و مردم از این ویژگیهاى ممتاز آنحضرت مطلع بودند بویژه نویسندگان و خبرنگاران و محدثان، لذا بدان توجه داشته و درصدد و کمین بودند که آن خطبهها و سخنان را یادداشت کرده و در ذهن بسپارند و حفظ کنند لذا بهترین کلام از نظر محتوا و ادبیات از آنحضرت صادر گردیده و ثبتشده است و نیز روایات نبوى که علم امیرمؤمنان على (ع) را مىستود و از آن پرده برمىداشتخود عامل مهمى بود که سخنان امام مورد توجه و ثبت و ضبط قرار گیرد مانند:
«یاعلى تو در علم من هستى . . . و حق با تو و بر زبان تو و در دل تو و بین دو چشم تو است» . (۲۶)
۲ - مرحله تدوین، نقل نسخهنویسى، کتابت و اجازه
سخنان امیرمؤمنان على علیهالسلام از آن زمان که صادر مىگشت و به گوش مردم مىرسید در سینهها جاى مىگرفت و بر زبانها جارى مىگشت و در خطبهها و مجالس، رونقدهنده بود و در محافل علمى و قضائى، قانون و اصل بود، تا زمان تدوین و تالیف فرا رسید و خطبهها و نامههاى حضرت در کتابهاى تاریخ و سیره و جنگها و محاضرات و بطور کلى ادب منتشر گردید همچنانکه کلمات و حکمتهاى آنحضرت در ابواب مواعظ و ادعیه جاى گرفت و در دو کتاب معتبر و معروف «الغریب» تالیف «ابو عبید قاسمبن سلام» و «ابن قتیبه» بسیارى از مطالب و کلمات نهجالبلاغه آمده است . و از آنجا که سخنان امام علیهالسلام از چهارچوب ویژهاى برخوردار است که آنرا از دیگر خطیبان ممتاز و جدا مىگرداند و روش خاص روشنى که با دیگر ادیبان و نویسندگان تفاوت دارد . گروه زیادى از دانشمندان و ادبا در طول تاریخ کتابهاى جداگانه و نوشتارهاى مستقلى در این باره تالیف کردهاند که برخى از آنها باقى مانده و بسیارى از آنها در گردونه تاریخ از دستشده است مانند:
۱ - حارث بن عبدالله همدانى (م: ۶۵ ه) وى از شیفتگان کلام امیرالمؤمنین (ع) و آگاهترین شخص نسبتبه سخنان ایشان بوده است . (۲۷)
۲ - زیدبن وهب جهنى کوفى (م: ۹۶ ه) . کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع) على المنابر فى الجمع و الاعیاد» . (۲۸)
۳ - اصبغ بن نباته، محدثان چندین نامه از نامه هاى على (ع) را از وى روایت کردهاند . (۲۹)
۴ - ابواسحاق ابراهیم بن حکم فزارى (اواسط قرن دوم هجرى) . کتاب «خطب على (ع) . (۳۰)
۵ - ابومنذر هشام بن محمدبن سائب کلبى کوفى (م ۲۰۴ ه)، کتاب «خطب على (ع)» . (۳۱)
۶ - ابومحمد مسعده بن صدقه عبدى (از اصحاب امامان صادق و کاظم علیهماالسلام)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین» . (۳۲)
۷ - ابوعبدالله محمدبن عمر واقدى بغدادى (م ۲۰۷ ه)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)» . (۳۳)
۸ - ابومخنف لوط بن یحیى بن سعید بن مخنف ازدى غامدى کوفى (م ۱۵۷ ه)، کتاب «الخطبه الزهراء» . (۳۴)
۹ - ابوالحسن على بن محمدبن عبدالله مدائنى بغدادى (م: ۲۲۵ ه)، کتاب «خطب على و کتبه الى عماله» . (۳۵)
۱۰ - ابوالخیر صالح بن ابى حماد رازى (از اصحاب امامان جواد، هادى و عسگرى علیهم السلام)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع) . (۳۶)
۱۱ - ابراهیم بن سلیمان بن عبیدالله خراز کوفى نهمى (م ۳۱۰ ه)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)» . (۳۷)
۱۲ - اسماعیل بن مهران (از اصحاب امام رضا (ع))، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)» . (۳۸)
۱۳ - ابوالحسن على بن عبدالله (ابن المدینى (م ۲۳۴ ه) کتاب، «خطب على بن ابى طالب (ع)» . (۳۹)
۱۴ - عبدالعظیم بن عبدالله علوى حسنى (م ۲۵۰ ه)، کتاب، «خطب امیرالمؤمنین (ع)» . (۴۰)
۱۵ - ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ بصرى (م ۲۵۵ ه) کتاب، «ماه کلمه» . (۴۱)
۱۶ - ابواسحاق ابراهیم بن محمدبن سعید بن هلال ثقفى کوفى (م ۲۸۳ ه)، کتاب، «رسائل امیرالمؤمنین (ع) و اخباره و حروبه» . (۴۲)
۱۷ - ابوبکر محمدبن حسن بن دریدازدى بصرى (م ۳۲۱ ه)، کتاب «مجموعه حکم» . (۴۳)
۱۸ - عبدالعزیز بن یحیى بن احمدبن عیسى ازدى بصرى (م ۳۳۲ ه)، کتابهاى، «خطب على (ع)، شعره، مواعظه، رسائله، دعائه» . (۴۴)
۱۹ - ابوحنیفه نعمان بن محمدبن منصور بن حیون مغربى تمیمى مصرى (م ۳۶۳ ه)، شرح خطب امیرالمؤمنین» . (۴۵)
البته، بزرگترین و ارزشمندترین این آثار و مشهورترین آنها همان مجموعه نفیسى است که علامه شریفرضى در کتاب نهجالبلاغه گرد آورده است، همانگونه که او در کتاب «خصائص الائمه» بدان اشاره کرده که در آغاز فصلى از آنرا به سخنان کوتاه از حکمتها و مثالها و آداب اختصاص داده بود، و آنگاه همان فصل را کتابى جداگانه ساخت که همه اقسام سخن از نامهها و خطبهها و آداب را در آن آورده است، زیرا او به خوبى مىدانست که آنها شگفتىهاى بلاغت و درهاى نایاب فصاحت و گوهرهاى فرهنگ عربى و کلمات دینى و دنیایى درخشنده را دربردارد که در هیچ مجموعه و کتابى یافت نشود .
نام نهج البلاغه
نامى که شریفرضى براى این کتاب برگزیده «نهجالبلاغه» یعنى «راه و روش بلاغت» است زیرا این کتاب درهاى بلاغت را به روى خواننده مىگشاید و طالبان بلاغت را بدان نزدیک مىسازد و نیاز دانشمند و دانشجو را برمىآورد، و گمشده و خواسته بلیغ و زاهد است و از آن روز که این کتاب گام به عالم فرهنگ و ادب نهاد و توسط شریفرضى به بار نشست، در میان دانشمندان و خطبا و اهل ادب جا باز کرد و بلند آوازه شد و شهره آفاق دانش گردید و ستاره آن در شام و عراق و نجد و تهامه درخشید، (۴۶) و هرکجا که رفتبا استقبال مردم مواجه گردید و در مراکز علمى به درس و بحث از آن پرداختند زیرا علاوه بر معناى ارزنده و محتواى علمى و عمیق همهجانبه و درهاى حکمت و دانش، داراى الفاظ و نگارشى بسیار بدیع و زیبا و سبک و شیوهیى هماهنگ و عالى است که در اوج نثر عربى قرار گرفته است .
البته شریفرضى در این کتاب معمولا از مصادر و منابعى که از آن بهره جسته و نیز اساتیدى که از آنان نقل نموده نام نبرده است زیرا او نهجالبلاغه را به عنوان یک منبع و مصدر فقهى و یا مدرکى از مدارک احکام جمعآورى ننموده استبلکه عمده نظر و هدف او این بوده است که بخشى از کلمات امام که حاوى شگفتىهاى بلاغت و گوهرهاى فرهنگ عربى و کلمات درخشنده دینى و دینایى است جمع کند که در واقع خود سند و مدرک است و چنان در اوج عظمت و اهمیت است که براستى از غیر امام نمىتواند صادر شده باشد، و به بیانى دیگر کلمات امیرالمؤمنین در دنیاى دانش و سخن ممتاز و منحصربفرد است و کسى را یاراى مقابله و هماوردى با آن نیست و کسى هم در طول تاریخ تا قرن هفتم در آن تردیدى نکرده است و حتى دشمنان حضرت هم نسبتبه حکمت و فصاحت و بلاغتبىنظیر او معترفند .
ابن ابىالحدید مىگوید شک نداریم که امام (ع) از هر گوینده بزبان عرب از اولین و آخرین فصیحتر بود - جز کلام خدا و پیامبر - و این خصوصیات در کلام هیچکس یافت نشود هرچه هم تلاش کنند . سپس از معاویه نقل مىکندکه به «محفن ضبى» - که گفته بود از نزد گنگترین مردم یعنى على علیهالسلام، آمدهام - گفت: اى فرزند زن بدبو آیا این سخن را درباره على علیهالسلام مىگویى؟ ! به خدا سوگند کسى را ندیدم که خطبه بخواند - جز پیامبر - که از على (ع) برتر و بهتر باشد آنگاه که خطبه مىخواند، به خدا سوگند کسى جز على (ع) پایهگذار فصاحت در قریش نبود . (۴۷)
در جاى دیگر مىگوید اما درباره سخنان او گفتهاند: «فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق» است، و مردم خطابه و نوشتار را از او آموختهاند . (۴۸)
بنابراین، به نظر شریفرضى، کلمات امام که در نهجالبلاغه آمده با این اعترافات شفاف نیازى به نقل سند و مدرک نداشته است و در واقع خود کلام سند است و ذکر اسناد جز تطویل بلاطائل چیزى دیگرى نیست و نشانه ادیب اریب، پرهیز از آن است .
نسخهنویسى و صدور اجازه
در عصر تدوین نهجالبلاغه ذکر دو نکته حائز اهمیتبیشترى است که بدان اشاره مىشود:
۱ - نسخهنویسى
زمانى که شریفرضى از تالیف و گردآورى کتاب ارزشمند نهجالبلاغه در سال ۴۰۰ هجرى فراغتیافت و با خط خود آنرا نوشت، تعلیقاتى بر آن افزود و بعضى از الفاظ و کلمات کمیاب و مشکل را تفسیر و آنرا بر شاگردانش قرائت مىکرد .
نسخهاى که به خط علامه شریفرضى نگاشته شد در کتابخانههاى بغداد موجود بود و آن نسخه ارزشمند را عدهاى از علما و شارحان نهجالبلاغه چون ضیاءالدین فضلالله راوندى، قطبالدین راوندى، ابن ابى الحدید و ابن میثم بحرانى (۴۹) دیده و از آن استفاده کردهاند .
البته در سالهاى اخیر اطلاع دقیقى از آن در دست نیست و چنانچه در این مورد تفحصى گردد و کتابخانههاى عمومى و خصوصى دنیا کاوش و جستجو شود ممکن استبدان دستیافت ولى خوشبختانه از همان آغاز علماء، اهل ادب، بلاغت و خطابه و نیز شخصیتهاى سیاسى عنایت ویژهاى به نهجالبلاغه داشته و آنرا براى خود و بهرهبردارى از آن مىنوشتند و لذا نسخههاى نهجالبلاغه در سرتاسر کشورهاى اسلامى منتشر گردید و کتابخانههاى خصوصى و عمومى در شهرهاى مختلف بدان آراسته شد .
بنابراین، مىتوان گفت قبل از پیدایش صنعت چاپ، دستنویسهاى نهجالبلاغه یکى از پرتیراژترین کتابها بوده است و خوشبختانه تعداد زیادى از نسخههاى خطى عتیق ارزشمند نهجالبلاغه تا زمان ما باقیمانده و زینتبخش کتابخانهها و مورد استفاده قرار مىگرفته است .
این نسخهها مدارک معتبرى بر اصالت نهجالبلاغه و هویت ارزشمند آنست که در این مقاله به بعضى از آنها اشاره مىشود .
۱ - نسخهاى که به خط علامه شریف رضى نوشته شده و تا زمان ابن ابى الحدید (م ۶۵۵ ه) و ابن میثم بحرانى (م ۶۷۹ ه) موجود بوده و مورد استفاده و نقل هر دو شارح قرار گرفته است . (۴۹)
۲ - علامه امینى نسخهاى از نهجالبلاغه را نزد یکى از بزرگان نجف اشرف دیده که بر آن اجازه سیدمرتضى براى بعضى از شاگردانش نوشته شده بود . (۵۰)
۳ - نسخهاى که به سال ۴۶۹ ه . به دستحسین بن حسن مؤدب فقیه کتابتشده این نسخه از نظر تاریخ کتابت و نیز کاتب آن که از دانشمندان بوده بسیار نفیس است . (۵۱)
۴ - نسخهاى که در سال ۴۸۵ ه . کتابتشده و اکنون در کتابخانه آقاى روضاتى نگهدارى مىشود . (۵۴)
۵ - نسخهاى که به سال ۴۹۴ ه . توسط فضلالله بن طاهر بن مطهر حسینى نوشته شده است و در کتابخانه دکتر نصیرى نگهدارى مىشود . (۵۲)
۶ - نسخهاى که در سده پنجم تحریر شده است و جزء کتابخانه دکتر محفوظ بوده است . (۵۳)
۷ - نسخهاى نیز در سده پنجم تحریر شده که قبلا در کتابخانه سیدهبه الدین شهرستانى بوده ولى اکنون در کتابخانهاى شخصى در لندن نگهدارى مىشود .
۸ - نسخهاى دیگر از سده پنجم که داراى حاشیهها و شرح بعضى از جملهها در برگههاى جدا، نسخه کهن و نفیسى است منقول از نسخه مؤلف . (۵۵)
۹ - نسخهاى از قرن پنجم که با خط حسن بن یعقوب بن احمد نیشابورى در سال ۴۸۳ ه . مقابله و تصحیح شده و وى این مقابله را تایید کرده است، (۵۶)
۱۰ - نسخهاى از قرن ششم هجرى که از سال ۵۲۹ ه . ابوالمظفر محمدبن زین العابدین آن را نزد مصدق بن حسن بن حسین قرائت کرده و مصدق به خط خود اجازهاى براى آن نوشته است . (۵۷)
۱۱ - نسخهاى که به سال ۵۳۸ هجرى تحریر شده و در همان سال با نسخه افضلالدین حسن بن وفادار قمى مقابله و تصحیح شده است و هم اکنون در کتابخانه ابوالکلام آزاد در هند نگهدارى مىشود . (۵۸)
۱۲ - نسخهاى که به سال ۵۴۴ هجرى کتابتشده و در همان تاریخ تصحیح و مقابله شده و آثار بلاغ در حواشى آن دیده مىشود و هم اکنون در کتابخانه آستان قدس رضوى است .
۱۳ - نسخهاى که به سال ۵۷۵ هجرى توسط محمدبن على حمدانى در ۳۸۹ صفحه تحریر شده و از نفاستخاصى برخوردار است و اکنون در کتابخانه آقاى مدرسى است .
سنت اجازه حدیث و اجازات نهجالبلاغه
علم حدیث از مهمترین علوم اسلامى است که از دیرباز در حوزههاى اسلامى مورد توجه بوده است و در پرتو این علم، احادیث و علوم اسلامى با سبک و شیوه خاص و دقیق به ما و زمان ما منتقل شده است و میراث گرانبهاى پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) بدست ما رسیده و امروز مورد استفاده و بهرهبردارى قرار گرفته است، اگر این دانش نبود و علما و محدثان پیشین آنرا نهادینه نمىکردند و به جمعآورى فنى و علمى و تدوین و تالیف آن نمىپرداختند و اهتمام لازم را بخرج نمىدادند امروزه ما با بحران و فاجعه علمى و فرهنگى مواجه بودیم و دستمان از منابع لازم خالى بود و قهرا نظام دینى ما از استحکام لازم برخوردار نبود و قوانین و احکام اسلامى بىپشتوانه، و از منابع اصیل و دست اول بىبهره بود .
یکى از رموز و نکتههاى مهم در علم حدیثسنت اجازهنویسى است و آنان که حدیثى را دریافت مىکرده و یا نقل مىنمودند در یک نظام شناخته شده و مستند آنرا تدوین و القا مىکردند، زیرا هر کتاب و هر حدیثى که از هر کس نقل شود مورد استناد نخواهد بود، یک راوى ناشناخته و یک کتاب بىنام و نشان و یک مؤلف گمنام و غیر موثق هرگز نمىتواند منبع و مدرک احکام شرعى و عملکرد مسلمانان باشد . امروزه بحمدالله به برکت این علم و زحمت محدثان و مؤلفان مربوطه مجموعه عظیم حدیثى ما در مستواى عالى و بىنظیر در دسترس و مورد استفاده مىباشد سنت اجازهنویسى، کتابهاى حدیث را از تحریف و مشتبه شدن نگه داشته است .
درباره نهجالبلاغه خوشبختانه نسخههاى خطى زیادى به جاى مانده است و در هر قرنى نسخههاى متعددى از آن نوشته شده است و هماکنون در کتابخانههاى معتبر دنیا حداقل نسخهاى از آن وجود دارد .
اجازاتى که بر نسخههاى خطى نهجالبلاغه نوشته شده است در واقع این کتاب را بطور مستند به مؤلف اصلى آن مىرساند و آنرا بعنوان یک سند قطعى نشان مىدهد مرحوم سیدعبدالزهراء خطیب در کتاب مصادر نهجالبلاغه نوزده اجازه را بر نهجالبلاغه نقل مىکند که به پنج اجازه در این مقاله اشاره مىشود .
۱ - اجازه علامه حلى به ابن زهره در سال ۷۲۳ هجرى .
۲ - اجازه شهید ثانى به شیخ حسین بن عبدالصمد عاملى در سال ۹۴۱ ه .
۳ - اجازه علامه مجلسى اول به شاگردش آقا حسین خوانسارى در سال ۱۰۶۲ ه .
۴ - اجازه علامه مجلسى اول به فرزندش علامه محمدباقر مجلسى در سال ۱۰۶۸ ه .
۵ - اجازه علامه مجلسى به سید نعمتالله جزائرى در سال ۱۰۹۶ ه .
جالب این که تمام نسخههاى نهجالبلاغه که در طول قرنها نوشته شده یکسان است و جز در موارد جزیى - که براى هر نسخهنویسى طبیعى است - اختلافى مشاهده نشده است و نیز کسانیکه بر نهجالبلاغه اجازه نوشتهاند همه متفقالقولند که یک نهجالبلاغه مورد اجازه آنها بوده است و از نظر متن و محتوى تلقى به قبول شده استبا اینکه هر کدامشان از یک شهر و یک سرزمین دور دستبوده و ارتباطات امروزى هم وجود نداشته است .
و اینک در پایان این بخش سیر خاص تدوین کتاب حدیث و نوشتن اجازه بیان مىشود .
راویان حدیث در مدرسه علوم اسلامى براى تدوین کتاب حدیث چنین عمل مىکردند . که پس از سماع و شنیدن حدیث از شیخ و استاد آن را مىنوشتند و املاء مىکردند و یا شاگرد حدیث را نزد استاد و شیخ قرائت مىکرد و او مىشنید و یا تصدیق مىکرد و تصحیح و تفسیر مىنمود، و یا از روى نسخهاى آنرا رونویسى مىکرد که خود این مرحله شرائطى دارد که در کتب علوم حدیث آمده است .
و اما مرحله بعد:
مرحله اول، اجازه اسناد
کتاب یا جزوه و رساله پس از نسخهنویسى باید از صاحب آن و یا استاد و محدثى که مشهور و مورد توجه و قبول بوده اجازه دریافت کند یعنى در صفحه اول یا آخر آن باید نوشتارى بخط استاد نوشته شود که آنرا دیده و تایید کرده است، تا از هرج و مرج در نقل حدیث جلوگیرى شود و هرکس از هر جا حدیثى را نقل کرد و یا از هر کتاب و نوشتهاى رونویسى نمود بدان استناد نکنند، و نیز معرفى شیخ و اجازه او موجب اطمینان شنونده و خواننده به ناقل حدیث گردد و نیز سلسله حدیث که از اختصاصات مسلمین است ادامه یابد و حفظ شود .
مرحله دوم، مقابله با اصل
کتابى که از روى نسخهاى نوشته شده استباید مجددا با اصل نسخه مقابله و بازخوانى شود و تنها به رونویسى بسنده نشود، و همانطور که نمىتوان سخنى را بدون شنیدن، به پیامبر و امام نسبت داد منقولات روایى را هم که ممکن استبه اشتباه نقل شده باشد نمىتوان به معصوم نسبت داد، بنابراین کتب حدیثى که با نسخه اصل مقابله نشده باشد از ضمانت لازم برخوردار نخواهد بود .
خوشبختانه بسیارى از کتب حدیث از جمله نهجالبلاغه که نزد مشایخ قرائتیا سماع شده و دستخط «بلاغ» و «مقابله» شیخ و استاد در آن ثبت است از دستبرد حوادث مصون مانده است . (۶۱)
براى نمونه، جریان فوق را در نسخه نهجالبلاغه که در کتابخانه مرحوم آیتالله حکیم در نجف اشرف است ملاحظه نمایید:
نسخه را فردى به نام سید نجمالدین حسینى کتابت کرده و در تاریخ روز شنبه آخر ماه صفر سال ۶۶۷ از آن فراغتیافته است، بر این نسخه خط شیخ نجیبالدین که استاد او بوده وجود دارد که سیدنجمالدین روایات نهجالبلاغه را از استاد خویش شیخ نجیبالدین روایت کرده است و خط استاد این چنین بر روى کتاب مىباشد:
«انهاه احسن الله توفیقه قراءه و شرحا لمشکله و غریبه نفعهالله و ایانا به بمحمدو آله» که اعلام کرده است این کتاب را نزد استاد خوانده و استاد مشکلات و غریب آنرا براى او شرح کرده است .
نیز بر روى نسخه فوق از قول شیخ نجیبالدین آمده است:
قرء على السید الاجل المرتضى نجمالدین . . . کل هذا الکتاب . . . فکمل له الکتاب کله و شرحت له مشکله . . . و اذنت له فى روایته عنى عن السید الفقیه . . . عنالسید الرضى . . .
نیز بر روى این نسخه صورت مقابله آن با نسخه صحیحه کتابخانه نجف در ماه مبارک رمضان سال ۷۲۶ نوشته شده است .
این چنین بوده است که علماء، نهجالبلاغه را روایت کرده و آیندگان از پیشینیان آنرا دریافت مىداشتند و این نسخه در کتابخانه آیتالله حکیم موجود است و شخصا آنرا دیدهام و هر کس مىتواند آنرا ببیند . (۶۲)
مرحله سوم، تدریس و تحفیظ
از همان آغاز انتشار نهجالبلاغه در زمان مؤلف، این کتاب در بین مردم شناخته شد و مورد تدریس قرار گرفت زیرا هم از لفظ و ادبیات ممتازى برخوردار بود و هم از نظر مفهوم و محتوى و علوم و حکمت، بىنظیر بود و در شکل و شیوه در اوج از نثر عربى زیبا و ارزشمند قرار داشت . (۶۳)
در قرن صدور نهجالبلاغه بخش مهم از تدریس، مربوط به علوم حدیث و روایت و تدوین آن بود که در حوزههاى علمى مورد توجه خاص اساتید و شاگردان قرار مىگرفت (بطوریکه یک رکن مهم حوزهها تدریس علوم حدیث و روایت و تدوین آن به حساب مىآمد) .
عدهاى از علماء و مدرسین، نهجالبلاغه را از علامه شریفرضى روایت کردهاند و بدین ترتیب خود شریفرضى کتاب نهجالبلاغه را براى شاگردانش تدریس مىکرده و درباره انتخاب احادیث و کیفیت تدوین و حذف قسمتها و سایر مطالب براى آنان توضیح داده است .
۱ - یکى از شاگردان ممتاز علامه شریفرضى برادرزاده او «سیده نقیبه» دختر سید مرتضى است که در دروس نهجالبلاغه عموى خود شرکت مىکرده است، عبدالرحیم بغدادى معروف به ابن لاخوه مىگوید: دختر سید شریف مرتضى نقل کرد که عمویم نهجالبلاغه را به من درس داد و قرائت کرد .
۲ - ابومنصور عکبرى نیز نهجالبلاغه را نزد علامه شریفرضى خوانده و از او روایت کرده است . رواندى شارح نهجالبلاغه مىگوید ابونصرغارى از ابومنصور عکبرى از علامه شریفرضى، نهجالبلاغه را روایت کرده است .
۳ - عبدالکریم بن محمد دیباجى معروف به سبط بشرحافى یکى از راویان نهجالبلاغه است که چنین مىگوید: علامه شریفرضى نهجالبلاغه را به من درس داد و من از او شنیدم، راوندى گوید ابن الاخوه به ما خبر داد از ابوالفضل تافلى و او از سید رضى .
۴ - محمد بن على حلوانى نیز کتاب نهجالبلاغه را از علامه سیدرضى نقل کرده است راوندى گوید سید ابوالصمصام ذوالفقار بن محمد بن معبد الحسینى از حلوانى از شریفرضى روایت کرده است .
۵ - شیخ الطائفه ابو جعفر محمدبن الحسن الطوسى کتاب نهجالبلاغه را از علامه شریفرضى نقل کرده است راوندى گوید: ابوجعفر محمد بن على بن محسن حلبى از شیخ طوسى و او از علامه سیدرضى نقل کرده است .
حفظ نهجالبلاغه
حفظ نهجالبلاغه از آغاز بعنوان یک سنت و روش متداول دانشآموزى و دانشجویى شروع شد و بر زبان علماء و خطیبان جارى مىگشت و در مجالس و محافل بهعنوان بهترین کلام و محتوى مورد استفاده و گفتگو قرار مىگرفت .
و در طول تاریخ عدهاى از علاقمندان حدیثبه حفظ آن اهتمام داشتهاند و بدان تبرک مىجستند همانطور که قرآن را حفظ و بدان افتخار مىکردند براى روشن شدن این که خواندن و حفظ نهجالبلاغه چقدر مورد توجه بوده و مخصوصا اهل فضل و ادب با چه علاقه و اصرارى بدان روى کرده و از آن استفاده مىنمودند به کلام ابن ابى الحدید توجه کنید .
. . . و من سوگند یاد مىکنم به آنکه همه امتها بدان قسم یاد کنند که این خطبه را (خطبه ۲۱۶ درباره الهیکم التکاثر) از پنجاه سال پیش تا امروز بیش از هزار مرتبه خواندهام . (۶۴)
حفظ نهجالبلاغه در طول تاریخ از اهمیت این کتاب و جایگاه رفیع و محکمى که در فرهنگ اسلامى داشته استخبر مىدهد که آنرا یک کتاب معتبر و اصیل دست اول مىدانستند و بعنوان پشتوانهاى بر سندیت آن محسوب مىشود و در واقع این کتاب در فرهنگ متون اسلامى و اینکه از سخنان امیرالمؤمنین است تلقى به قبول شده است .
اینک به برخى از حافظان نهجالبلاغه اشاره مىشود:
۱ - قاضى جمالالدین محمدبن الحسین بن محمد کاشانى که نزدیک به عصر شریفرضى بوده است، ایشان نهجالبلاغه را از حفظ مىنوشته است . (۶۵)
۲ - خطیب ابوعبدالله محمد الفارقى متوفاى ۵۶۴ . (۶۶)
۳ - علامه سید محمد یمانى مکى حائرى متوفاى ۱۲۸۰ در کربلاى معلى . (۶۷)
۴ - دانشمند، مورخ و شاعر، شیخ محمد حسین مروت که ایشان علاوه بر حفظ نهجالبلاغه تمام کتاب قاموس اللغه و شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید و چهل هزار قصیده را از حفظ داشته است . (۶۷)
۵ - خطیب، سید صالح قلى . (۶۸)
۶ - آیهالله خزعلى از علماى معاصر که علاوه بر حفظ قرآن و نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه را هم از حفظ دارند . جالب توجه اینکه نهجالبلاغه را در حدود پنجاه سالگى و صحیفه را در حدود شصتسالگى حفظ کردهاند . ادام الله ظله الوارف .
مرحله چهارم، تفسیر و ترجمه
از همان آغاز انتشار نسخههاى خطى نهجالبلاغه و استقبال علما و خطبا از آن، عدهاى از نویسندگان و محققان به فکر نوشتن شرح و تفسیر آن برآمدند و حوالى عصر شریفرضى این کار شروع شد و در زمان نسبتا کوتاهى حدود هفتاد شرح بر آن نگاشتند . از کسانیکه نهجالبلاغه را شرح کرده و مىتوان گفت از قدیمىترین شارحان بحساب مىآیند افراد ذیل مىباشند:
۱ - ضیاءالدین ابوالرضا فضلالله بن على راوندى، در آغاز جوانى براى تحصیل از کاشان عازم بغداد شدم و در آنجا نسخه اصلى نهجالبلاغه را به خط مولف یافت و در ربیعالاول ۵۱۱ ه . ق نسخهبردارى از آن را به اتمام رسانید، و سپس در تطبیق و شرح و تفسیر آن پرداخت . (۶۸)
۲ - احمدبن محمد وبرى خوارزمى از علماى قرن ۶ ه . مؤلف آنها که آن را پیش از ۵۵۲ ه . نگاشته است . (۶۹)
۳ - على بن ناصر سرخسى که پیش از سال ۶۴۵ ه . به نام اعلام نهجالبلاغه به نگارش درآورده و در آن لغات مشکل نهجالبلاغه را شرح کرده است . (۷۰)
۴ - ابوالحسن على بن زید بیهقى (م: ۵۶۵ ه) به عنوان معارج نهجالبلاغه وى از علماى جامع و مشهور دوره خود بوده است و شرح وى سرشار از نکتههاى دقیق علمى است در حقیقتشرح وى قدیمىترین شرح موجود نهجالبلاغه است که در سال ۵۵۲ آن را به پایان برده است .
۵ - قطبالدین ابوالحسین سعید بن هبهالله رواندى (م: ۵۷۳ ه) وى دانشمندى جامع الاطراف داراى تالیفات بسیار بوده که سنهاجالبراعه فى شرح نهجالبلاغه را در سال ۵۵۶ ه . به اتمام رسانده است این کتاب شرحى مهم و معروف است . (۷۱)
۶ - قطبالدین ابوالحسن محمدبن حسین بیهقى کیذرى نیشابورى که از علماى خراسان و از فقیهان، محدثان و ادباى جلیل القدر قرن ۶ ه . است در سال ۵۷۶ شرحش را به نام «حدائق الحقائق فى فسر دقائق افصح الخلائق» نگاشته استشرح وى شرحى است ادبى، لغوى، کلامى و سرشار از مباحث استوار و ارجمند و نکتههاى بدیع و علىرغم اختصارش از بهترین شروح است . (۷۲)
۷ - افضلالدین حسن بن على بن احمدبن على ماه آبادى از علما و ادباى قرن ششم ه . که قبل از سال ۵۸۵ ه . شرحى بر نهجالبلاغه نگاشته است وى از خانوادهاى اهل علم و ادب بوده است . (۷۳)
۸ - فخرالدین ابوعبیدالله محمدبن عمر رازى (م: ۶۰۶ ه) مفسر مشهور اهل سنت که شرح نهجالبلاغه او مثل تفسیر قرآن وى ناتمام ماند . (۷۴)
۹ - ابوالفضل یحیى بن ابى طى حمید بن ظاهر طائى بخارى حلبى (م: ۶۳۰ ه) وى از علماى بزرگ شیعه حلب مىباشد، شرح نهجالبلاغه او در شش مجلد بوده است . (۷۵)
ترجمههاى نهجالبلاغه
یکى از نمونههاى رویکرد نویسندگان و پژوهشگران به نهجالبلاغه ترجمههاى نهجالبلاغه در طول تاریخ است . به گزارشى در این زمینه توجه فرمایید .
تا سال ۱۳۵۹ (۷۶) ، حدود ۸۰ ترجمه نهجالبلاغه نگاشته شده که از این تعداد چهار ترجمه به زبان اردو، چهار ترجمه به زبان انگلیسى و یک ترجمه به زبان گجراتى و بقیه به زبان فارسى است .
البته، پس از تاریخ فوق ترجمههاى زیادى به زبانهاى مختلف منتشر شده است که بنیاد نهجالبلاغه به جمع و بررسى آنها اقدام کرده و در فرصت مناسب منتشر خواهد شد .
قابل ذکر است که کلمات قصار نهجالبلاغه توسط مرحوم دکتر میرمحمود دعوتى و گروهى از مترجمان به چهارده زبان ترجمه شده و به بنیاد نهجالبلاغه تحویل گردیده و این بنیاد مشغول بررسى و تکمیل آنهاست که امسال ترجمه به زبان روسى و سواحلى از دایره تحقیق و ارزیابى گذشته و آماده چاپ و نشر مىباشد .
همچنین ترجمه و تفسیرى از نهجالبلاغه توسط شعبه بنیاد نهجالبلاغه در هندوستان تهیه و به شکل رسالههایى منتشر شده که البته هنوز تکمیل نشده است .
مرحله پنجم، ظهور در رسانهها و فرهنگ جامعه
قبل از پیروزى انقلاب اسلامى - شیدالله ارکانه - قرآن و نهجالبلاغه در جامعه مهجور و مغفول بود و جز در موارد خاص و مجالس و محافل محدود، در میان توده مردم و بستر فرهنگ کشور مطرح نبود، اما بحمدالله پس از پیروزى انقلاب اسلامى برهبرى امام خمینى رضوانالله تعالى علیه، این دو گوهر گرانبها از انزوا و مهجوریتبه درآمد و کم و بیش در رسانهها ظهور کرد و همایشهاى داخلى و مسابقات بینالمللى قرآن و نهجالبلاغه از قشرها و نهادهاى مختلف دانشجویان، نیروهاى مسلح، بانوان و کودکان حتى کودکان خردسال زیر هفتسال از آن منعکس شدن و مؤسساتى که به تحقیق و آموزش و انتشار قرآن مىپردازند معرفى گردیدند و «رادیو قرآن» و «سیماى قرآن» تاسیس گردید و در مجموع تا حدود زیادى از مظلومیت نهجالبلاغه و صاحب اصلى آن کاست .
و نیز علاوه بر حوزهها در دانشگاهها بعنوان یک درس رسمى مورد توجه قرار گرفت و حصار محدودیت و ممنوعیتشکست و زمینه اقبال و استقبال اساتید و دانشجویان فراهم آمد و همایش و کنگرههایى در این رابطه برگزار شد .
با همه این تفصیلات گرچه از وضع موجود تا وضع مطلوب فاصله زیادى داریم و هنوز کارهاى اساسى و فراوانى باید انجام شود تا فرهنگ جامعه تبدیل به فرهنگ قرآنى و علوى گردد، ولى باید پذیرفت که کارهاى مهمى بویژه درباره نهجالبلاغه که صورت گرفته و مىتوان گفت گامهاى نخستین برداشته شده و آشنایى اجمالى نسل معاصر با این مجموعه نفیس حکمت و دانش دست داده است . مجموعهاى که پس از گذشت هزار سال همواره عظمت علمى و ادبى آن در اوج اقتدار است .
بنیاد نهجالبلاغه در سال ۱۳۶۰ بهمناسبت هزارمین سال تالیف نهجالبلاغه کنگره بینالمللى هزاره نهجالبلاغه را برگزار کرد که با پیام رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى رضوانالله علیه رسمیتیافت و براى اولین بار در تاریخ (و بهرغم همه حقکشىهاى مداوم زمامداران جور، علیه على علیهالسلام و فرهنگ علوى براى نهجالبلاغه و احیاى میراث علمى بزرگمرد عالم اسلام پس از پیامبر)، چنین همایش جهانى با شرکت اندیشمندان و محققانى از کشورهاى مختلف برگزار شد و در رسانهها به شکل جدى و وسیع منعکس گردید و بعنوان یکى از برکات انقلاب اسلامى در تاریخ خبرگزارى پارس (جمهورى اسلامى) در ۱۶۰ سطر به روى آنتن بینالمللى رفت و این کنگره در سالهاى بعد در ایام ولادت با سعادت امیر مؤمنان على علیهالسلام (۱۳ رجب) در تهران برگزار مىگردد که بحمدالله تاکنون چهارده کنگره بینالمللى و همایش داخلى درباره نهجالبلاغه و موضوعات آن برگزار گردیده است و از دهها دانشمند و محقق و خطیب و نویسنده دعوت بهعمل آمده و صدها مقاله و رساله و سخنرانى عرضه شده است .
استقبال خبرنگاران و گزارشگران متعهد و علاقمند رسانهها و موج گزارشهاى شورانگیز آنان در طول برگزارى کنگرهها فراتر از حد تصور و معمول یک خبر و مراسم عادى بشمار مىآید و این خدمتبسزایى بود که نهجالبلاغه درجامعه ما شناخته شد و در فرهنگ ملى ما جا افتاده و مبداء و منشا حرکت ریشهدار و پیوستهاى گردیده است .
بنیاد نهجالبلاغه آمارى از انعکاس نهجالبلاغه و موضوعات آن و نیز تاریخ شخصیت امیر مؤمنان در مطبوعات و جراید تهیه کرده که ادامه داردو تا سال ۱۳۷۰ ش حدود ۴۰۰۰ مقاله در مورد نهجالبلاغه و امیرالمؤمنین (ع) در مطبوعات مسنتشر شده است . در دانشگاهها نیز موج رویکرد به نهجالبلاغه همواره فزونى داشته است و تدریس نهجالبلاغه کمابیش و در سطوح مختلف شروع شده است گرچه کمبود استاد و
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ,
,
:: بازدید از این مطلب : 452
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12