نهج البلاغه، منشور جاودان
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

همه شارحان و مترجمان نهج‏البلاغه که بیش از سیصد (۶) نفر مى‏باشند بالاتفاق معتقدند که این کتاب از تالیفات علامه (۷) شریف‏رضى است و او این توفیق را یافته که سخنان امام امیرالمؤمنین على (ع) را با سبک و شیوه‏یى جالب گردآورى و تنظیم نماید .

اجازاتى که علما و محدثان بزرگ به اصحابشان مى‏دادند (۸) دلیل روشن و قاطعى بر صحت این انتساب است .

علامه شریف‏رضى - کسى که در دنیاى علم و ادب به پارسایى و دقت در راستگویى مورد قبول همگان است . (۹) - نیز در کتابهاى متعدد خود این امر را تصریح کرده است .

نهج البلاغه در دنیاى اسلام

ابن ابى‏الحدید شارح بزرگ نهج‏البلاغه دانشمندى که این کتاب را بارها و بارها با دقت مطالعه کرده و بعضى از خطبه‏هاى آن را بیش از هزار (۱۰) مرتبه خوانده است در این باره مى‏گوید: بسیارى از محدثان و مورخان بسیارى از نهج‏البلاغه را نقل کرده‏اند در حالى‏که شیعه هم نیستند و اصولا بسیارى از آن متواتر است . افزون براین هر کس که به فن خطابه و سخنورى آشنا باشد و از علم بیان و ذوق و استعداد برخوردار باشد تشخیص مى‏دهد که این سخن در چه سطحى از بلاغت است . وقتى که نهج‏البلاغه را با دقت مطالعه مى‏کنید در مى‏یابید که همه آن یک نفس و یک آهنگ و یک اسلوب است، مانند یک جسم بسیط که همه آن یکسان است، و مانند قرآن کریم که اول آن مانند وسط آن، و وسط آن مانند آخر آن است و هر «سوره‏» و «آیه‏» مانند دیگر سوره‏ها و آیه‏هاست که از یک منبع سرچشمه گرفته و با یک روش و فن و نظم پدید آمده است، و اگر بعضى از قسمت‏هاى نهج‏البلاغه از امام نبود، این چنین نبود . (۱۱)

نیز ابن ابى‏الحدید از استاد خود «ابوالخیر مصدق بن شبیب واسطى‏» و او از استادش «ابن خشاب‏» نقل مى‏کند که از او درباره نهج‏البلاغه پرسید؟ او گفت نهج‏البلاغه سخنان شریف‏رضى نیست‏بلکه او گردآورنده کلمات امیرالمؤمنین علیه‏السلام است، رضى و غیر رضى کجا؟ و این نفس و روش بلند کجا؟ ما رساله‏هاى شریف‏رضى را دیده‏ایم و راه و روش او را در نوشتار مى‏دانیم، به خدا سوگند این خطبه (شقشقیه) را در کتاب‏هایى که دویست‏سال پیش از تولد شریف‏رضى تدوین شده است دیده‏ام . (۱۲)

نهج‏البلاغه، نازله روح بلند امام امیرالمؤمنین على علیه‏السلام

جاودانگى و عظمت نهج‏البلاغه برخاسته از عظمت و جاودانگى آفریننده آن است که از نفحه و الهام قدسى الهى برخوردار بوده، او از خورشید نبوى استضائه مى‏کرده است تا آبشار دانش و آگاهى از بلنداى وجودش سرازیر شده و در پهندشت دنیا در طول تاریخ جارى گشته و همچنان چشمه‏هاى فکر و علم از آن جوشیده و آنرا به قلزمى تبدیل نموده است تا آنجا که حضرتش بدون نیاز به مطالعه و مشورت و مسیرى که نویسندگان و گویندگان بشرى دارند مى‏گفته و مى‏نوشته است .

اوج کلام او چون موج دریا و نسیم صحرا تا کرانه‏هاى بیکران رفته، شهر و بیابان را فراگرفته، بادیه‏نشین و دانشمند را سیراب و سرشار ساخته، راویان و محققان آنرا خوانده و ازبر نموده و سرانجام محدثان آنرا با همه وسعت و کثرتش روایت کرده و منتشر نموده‏اند .

مسعودى گوید: آنچه مردم از خطبه‏هاى آنحضرت حفظ کرده‏اند چهار صد و اندى است که همه آنها را بالبدیهه و ارتجالى ایراد فرموده و مردم از آنحضرت برگرفته و استفاده کرده‏اند . (۱۳)

همین جاذبه ذاتى و اصالت، علامه شریف‏رضى را برانگیخته است که آنها را از منابع مختلف و متعدد گرد آورد و نهج‏البلاغه را فراهم کند، آشنایى یک ادیب و محدث با کلام امام و شناخت و تشخیص خطبه‏ها و نامه‏هاى آنحضرت از میان صدها و هزارها نوشتار، خود دلیل قاطعى بر عظمت و قطعیت صدور آن است .

نهج‏البلاغه در منظر دانشمندان

ابن ابى‏الحدید مى‏گوید: حداقل بعضى از خطبه‏ها و نامه‏ها و کلمات نهج‏البلاغه به «تواتر» از امام علیه‏السلام نقل شده است و کسى در آنها تردید نکرده حتى شمارى از مورخان و محدثان غیرشیعى آنرا قبول دارند . (۱۴) و هر کس با کلام و خطابه آشنا، و از علم بیان و بلاغت و ذوق سلیم بهره‏مند باشد به آسانى مى‏تواند سخنان زشت و زیبا، شیوه‏هاى ادبى و ساده و نشیب و فراز نوشتارها را تشخیص دهد .

ابن ابى‏الحدید مى‏افزاید:

خود ما که شعرشناسیم و آنرا نقد مى‏کنیم اگر دیوان «ابوتمام‏» را بررسى کنیم و در بین آن قصیده‏اى از دیگرى باشد ما با ذوق و آشنایى خود تفاوت آنرا از حیث‏سبک و مذاق و افکار و اندیشه با اشعار «ابوتمام‏» مى‏فهمیم . و این مساله بقدرى جدى و اساسى است که ادبا قصاید منسوب به «ابوتمام‏» را از دیوان او حذف کرده‏اند . همین شیوه در دیوان «ابونواس‏» و دیوانهاى دیگر شعرا بر مبناى ذوق و دریافت اعمال شده است .

دانشمند دیگر عرب محمدحسن نائل‏المرصفى مى‏نویسد:

««على‏» در این کتاب در اعماق دریاى علم و سیاست و دین شنا کرده و در همه این علوم گوهرهاى بى‏نظیرى را به دست آورده که در اوج اهمیت است، و اگر از جنبه ادبى کتاب او پرسش کنى پس از آن‏که موقعیت عملى او را بشناسى باید گفت که در توان هیچ نویسنده و خطیب بلیغ و شاعر ممتاز هم نیست که به این پایگاه رسد، و تنها باید به این بسنده کرد که نهج‏البلاغه مجموعه ارزشمندى است که زیبایى تمدن و روانى و استوارى صحرانشینى را به هم آمیخته است . آرى نهج‏البلاغه تنها بسترى است که راستى و حقیقت‏براى خود منزلى یافته که در آن فرود آید و بدان مطمئن گردد و بیارامد، پس از آن‏که جایگاه‏ها در هر لغت و زبانى آنرا نادیده انگاشته و از آن روى گردانده‏اند» . (۱۶)

مطالعه نهج‏البلاغه آدمى را به دنیاى شهود و عرفان مى‏برد و علاوه بر دریافت علوم و حقایق او را از نظر روحى و سیر معنوى به حرکت واداشته و به سرزمینى دیگر که فراتر از وطن خاکى و مادى است عبور مى‏دهد و آشنا مى‏سازد .

استاد محمد عبده مفتى بزرگ مصر مى‏گوید:

گاه به هنگام مطالعه نهج‏البلاغه به عالم کشف و شهود مى‏رسیدم و عقل نورانى را مى‏دیدم - که در قالب اندامى نمى‏گنجد و شباهتى به پیکر و جسدى ندارد - که از کاروان الهى جدا شده و به روح انسانى چسبیده و او را از حجاب‏هاى طبیعت‏بریده و به ملکوت اعلا بالا برده و به مشهد نور پرتجلى رسانده و در وادى قدس ماوى بخشیده است، پس از آن‏که از تاریکى‏هاى فریب و خدعه رهایى یافته است، گویا مى‏شنوم خطیبى حکیم با کلماتى روشن و گویا، مسؤولان را مخاطب قرار داده و راه‏هاى صواب را بدیشان نشان داده و از کوره راه‏هاى گمراهى و شبهه آگاهشان مى‏سازد و از لغزشگاه‏ها برحذر مى‏دارد و به ریزه‏کارى‏هاى سیاست درست ارشادشان مى‏کند و راه‏هاى هشیارى و آگاهى را پیش رویشان مى‏گذارد و به اوج سرزمین‏هاى رهبرى و هدایت‏بالا مى‏برد و شرافت تدبیر ترقى مى‏دهد و بر رسیدن به هدف‏هاى عالى روشن مشرف مى‏سازد، این کتاب همان نهج‏البلاغه است . (۱۷)

سیر تدوین و گسترش نهج‏البلاغه

۱ - مرحله انشاء و صدور

۲ - مرحله تدوین، نقل، نسخه‏نویسى، کتابت و اجازه

۳ - مرحله تدریس و تحفیظ

۴ - مرحله تفسیر و ترجمه

۵ - مرحله ظهور در رسانه‏ها و فرهنگ جامعه

۶ - مرحله دستورالعمل و ورود در نظام اجتماعى سیاسى

۱ - مرحله انشاء و صدور

امیرالمؤمنین على علیه‏السلام خطبه‏ها و سخنان خود را در موارد و شکل‏هاى مختلف بیان مى‏فرمود، بیشتر اوقات برفراز منبر و محل رسمى خطابه یعنى در مسجد بود وگاهى (۱۸) بر زمینى بلند مى‏ایستاد و به ایراد سخنرانى مى‏پرداخت و زمانى هم بر روى سنگى (۱۹) که براى آنحضرت نصب مى‏کردند سخن مى‏فرمود و گاهى هم که سوار بر شتر (۲۰) و یا اسب خویش بود با مردم سخن مى‏گفت، و بعضى از اوقات میان میهمانان خود پس از صرف غذا مى‏ایستاد و به القاء خطابه اقدام مى‏نمود . و زمانى هم جایگاهى براى او ترتیب مى‏دادند و بدان تکیه مى‏فرمود به موعظه مى‏پرداخت و در مواردى هم که مانعى از سخنرانى و ایراد خطبه براى آنحضرت بوجود مى‏آمد مطالب خود را به یکى از «حسنین‏» علیهماالسلام انتقال مى‏داد و آنها از سوى پدر نیابت مى‏کرده و به سخن مى‏پرداختند، و گاهى هم براى کسانیکه در خانه حضرت حضور داشتند خطبه مى‏خواند و آنگاه دستور مى‏داد آنرا بنویسند و براى دیگران بخوانند . (۲۱)

نکته مهم در این مرحله آنست که کلام امام از نفحه الهى و الهام قدسى برخوردار بوده است که آنحضرت را به وجوه بیان قدرت مى‏بخشیده و عنان سخن را به دست او مى‏داده و عالیترین معانى و مفاهیم را بدو الهام مى‏کرده است و بهترین موقعیت‏ها را در اختیار او قرار مى‏داده است، لذا خطبه‏هاى بسیار زیبا و پرمغز و مناسب بر زبان مبارکش جارى مى‏شده و نامه‏هاى جامع و کامل و حکمت‏ها و دستورات نافع بر قلمش جارى مى‏گشته است .

سخنان ابتکارى و نو و جذاب امام که بدون پیش‏نویس و تنظیم قبلى القاء مى‏شد چنان جالب و حکیمانه بود که باعث‏شگفتى مى‏گردید و بعنوان «ضرب‏المثل‏» و «تیتر» قرار مى‏گرفت و در همه جا و هر شهر و روستایى زبان به زبان مى‏گشت و نقل مجالس مى‏شد . (۲۲)

راز بزرگ و جاودانگى کلمات امام، خاستگاه آنها بود که از یک منبع الهى - نبوى سرچشمه مى‏گرفت و پیامبر اکرم (ص) در ضمن احادیث متعدد و متواتر درباره علم و حکمت امیر مؤمنان على علیه‏السلام اعلام فرموده بود، مانند احادیث مشهور: «انا مدینه العلم و على (ع) بابها» (۲۳)

و «اقضاکم على (ع)» .

در حدیثى پیامبر اکرم (ص) به حضرت فاطمه (ع) فرمود:

«زوجتک خیر اهلی، اعلمهم علما و افضلهم حلما و ادولهم اسلاما» .

ترا به ازدواج کسى درآوردم که بهترین خاندانم مى‏باشد; از نظر دانش دانشمندترین، و از نظر حلم برترین و پیشاهنگ در اسلام است .

و در حدیث دیگر فرمود:

«اعلم امتی بالسنه و القضاء بعدی على بن ابی‏طالب‏» .

داناترین امتم به سنت و قضاوت پس از من على بن ابى‏طالب است .

نیز فرمود:

«اعلم امتى من بعدى على‏بن ابى طالب و اعلم‏الناس بالله و بالناس‏» .

داناترین امت پس از من على (ع) است، و داناترین مردم به خدا و مردم همواست .

و از خود آن حضرت نقل شده است که: «والله ما نزلت آیه الا و قد علمت فیم نزلت و على من نزلت، ان ربی وهب لی قلبا عقولا و لسانا ناطقا» .

به خدا سوگند هیچ آیه‏اى نازل نشد مگر آن‏که دانستم در چه موردى و بر چه کسى فرود آمده است، خداوند به من قلبى فهیم و زبانى گویا بخشیده است .

پیامبر درباره آن‏حضرت فرمود، «قسمت‏الحکمه عشره اجزاء فاعطی على (ع) تسعه اجزاء و الناس جزا واحدا» .

حکمت و دانش ده جزء است و به على (ع) نه جزء آن داده شد و یک جزء دیگر به تمامى مردم .

ابن عباس مى‏گفت علم پیامبر از علم خداوند بود، و علم على علیه‏السلام از علم پیامبر، و علم من از علم على (ع)، و دانش من و تمام اصحاب پیامبر در مقایسه با دانش على (ع) مانند قطره در برابر دریاهاى هفتگانه است .

معاویه از آن حضرت سؤال مى‏کرد و مى‏نوشت، پس وقتى امام ارتحال نمود گفت فقه و دانش با مرگ على‏بن ابى‏طالب علیه‏السلام از بین رفت . (۲۴)

نکته مهم دیگر در صدور انشاء خطبه‏ها و سخنان حضرت این بود که امام علیه‏السلام از نظر فصاحت و بلاغت و فن خطابه و ایراد سخنرانى در اوج بود و کسى به پایه آنحضرت نمى‏رسید و به قول علامه امینى رحمه‏الله علیه کلمات و خطبه‏هاى امیر مؤمنان على علیه‏السلام، خود شاهد صادقى است که آنحضرت امیر کلام و فرمانده و فرمانرواى سخن بود همان‏طور که در جهاد و شجاعت پیشتاز بود . پس اوست‏خطیب بنام و قدرتمند انصار، و زبان فصیح و شیرین «خزرج‏» و متکلم و سخنگوى بزرگ شیعه، و زبان گویاى عترت پاک و یکتا مجاهد در راه هدف مقدس خود با شمشیر و بیان، او خطیب‏تر از «سحبان وائل‏» ، آن خطیب معروف عرب، و سخنورتر از «قس ایادى‏» و راستگوتر در کلامش از «قطاه‏» بود . (۲۵)

امام علیه‏السلام با توجه به توصیفات فوق از بیان رسا و زیبا و ارائه مطالب عالى، و علوم و حقایق محکم و مستند برخوردار بود و مردم از این ویژگیهاى ممتاز آنحضرت مطلع بودند بویژه نویسندگان و خبرنگاران و محدثان، لذا بدان توجه داشته و درصدد و کمین بودند که آن خطبه‏ها و سخنان را یادداشت کرده و در ذهن بسپارند و حفظ کنند لذا بهترین کلام از نظر محتوا و ادبیات از آنحضرت صادر گردیده و ثبت‏شده است و نیز روایات نبوى که علم امیرمؤمنان على (ع) را مى‏ستود و از آن پرده برمى‏داشت‏خود عامل مهمى بود که سخنان امام مورد توجه و ثبت و ضبط قرار گیرد مانند:

«یاعلى تو در علم من هستى . . . و حق با تو و بر زبان تو و در دل تو و بین دو چشم تو است‏» . (۲۶)

۲ - مرحله تدوین، نقل نسخه‏نویسى، کتابت و اجازه

سخنان امیرمؤمنان على علیه‏السلام از آن زمان که صادر مى‏گشت و به گوش مردم مى‏رسید در سینه‏ها جاى مى‏گرفت و بر زبان‏ها جارى مى‏گشت و در خطبه‏ها و مجالس، رونق‏دهنده بود و در محافل علمى و قضائى، قانون و اصل بود، تا زمان تدوین و تالیف فرا رسید و خطبه‏ها و نامه‏هاى حضرت در کتاب‏هاى تاریخ و سیره و جنگ‏ها و محاضرات و بطور کلى ادب منتشر گردید همچنان‏که کلمات و حکمت‏هاى آنحضرت در ابواب مواعظ و ادعیه جاى گرفت و در دو کتاب معتبر و معروف «الغریب‏» تالیف «ابو عبید قاسم‏بن سلام‏» و «ابن قتیبه‏» بسیارى از مطالب و کلمات نهج‏البلاغه آمده است . و از آنجا که سخنان امام علیه‏السلام از چهارچوب ویژه‏اى برخوردار است که آنرا از دیگر خطیبان ممتاز و جدا مى‏گرداند و روش خاص روشنى که با دیگر ادیبان و نویسندگان تفاوت دارد . گروه زیادى از دانشمندان و ادبا در طول تاریخ کتاب‏هاى جداگانه و نوشتارهاى مستقلى در این باره تالیف کرده‏اند که برخى از آنها باقى مانده و بسیارى از آنها در گردونه تاریخ از دست‏شده است مانند:

۱ - حارث بن عبدالله همدانى (م: ۶۵ ه) وى از شیفتگان کلام امیرالمؤمنین (ع) و آگاه‏ترین شخص نسبت‏به سخنان ایشان بوده است . (۲۷)

۲ - زیدبن وهب جهنى کوفى (م: ۹۶ ه) . کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع) على المنابر فى الجمع و الاعیاد» . (۲۸)

۳ - اصبغ بن نباته، محدثان چندین نامه از نامه هاى على (ع) را از وى روایت کرده‏اند . (۲۹)

۴ - ابواسحاق ابراهیم بن حکم فزارى (اواسط قرن دوم هجرى) . کتاب «خطب على (ع) . (۳۰)

۵ - ابومنذر هشام بن محمدبن سائب کلبى کوفى (م ۲۰۴ ه)، کتاب «خطب على (ع)» . (۳۱)

۶ - ابومحمد مسعده بن صدقه عبدى (از اصحاب امامان صادق و کاظم علیهماالسلام)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین‏» . (۳۲)

۷ - ابوعبدالله محمدبن عمر واقدى بغدادى (م ۲۰۷ ه)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)» . (۳۳)

۸ - ابومخنف لوط بن یحیى بن سعید بن مخنف ازدى غامدى کوفى (م ۱۵۷ ه)، کتاب «الخطبه الزهراء» . (۳۴)

۹ - ابوالحسن على بن محمدبن عبدالله مدائنى بغدادى (م: ۲۲۵ ه)، کتاب «خطب على و کتبه الى عماله‏» . (۳۵)

۱۰ - ابوالخیر صالح بن ابى حماد رازى (از اصحاب امامان جواد، هادى و عسگرى علیهم السلام)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع) . (۳۶)

۱۱ - ابراهیم بن سلیمان بن عبیدالله خراز کوفى نهمى (م ۳۱۰ ه)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)» . (۳۷)

۱۲ - اسماعیل بن مهران (از اصحاب امام رضا (ع))، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)» . (۳۸)

۱۳ - ابوالحسن على بن عبدالله (ابن المدینى (م ۲۳۴ ه) کتاب، «خطب على بن ابى طالب (ع)» . (۳۹)

۱۴ - عبدالعظیم بن عبدالله علوى حسنى (م ۲۵۰ ه)، کتاب، «خطب امیرالمؤمنین (ع)» . (۴۰)

۱۵ - ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ بصرى (م ۲۵۵ ه) کتاب، «ماه کلمه‏» . (۴۱)

۱۶ - ابواسحاق ابراهیم بن محمدبن سعید بن هلال ثقفى کوفى (م ۲۸۳ ه)، کتاب، «رسائل امیرالمؤمنین (ع) و اخباره و حروبه‏» . (۴۲)

۱۷ - ابوبکر محمدبن حسن بن دریدازدى بصرى (م ۳۲۱ ه)، کتاب «مجموعه حکم‏» . (۴۳)

۱۸ - عبدالعزیز بن یحیى بن احمدبن عیسى ازدى بصرى (م ۳۳۲ ه)، کتابهاى، «خطب على (ع)، شعره، مواعظه، رسائله، دعائه‏» . (۴۴)

۱۹ - ابوحنیفه نعمان بن محمدبن منصور بن حیون مغربى تمیمى مصرى (م ۳۶۳ ه)، شرح خطب امیرالمؤمنین‏» . (۴۵)

البته، بزرگترین و ارزشمندترین این آثار و مشهورترین آنها همان مجموعه نفیسى است که علامه شریف‏رضى در کتاب نهج‏البلاغه گرد آورده است، همانگونه که او در کتاب «خصائص الائمه‏» بدان اشاره کرده که در آغاز فصلى از آنرا به سخنان کوتاه از حکمت‏ها و مثال‏ها و آداب اختصاص داده بود، و آنگاه همان فصل را کتابى جداگانه ساخت که همه اقسام سخن از نامه‏ها و خطبه‏ها و آداب را در آن آورده است، زیرا او به خوبى مى‏دانست که آنها شگفتى‏هاى بلاغت و درهاى نایاب فصاحت و گوهرهاى فرهنگ عربى و کلمات دینى و دنیایى درخشنده را دربردارد که در هیچ مجموعه و کتابى یافت نشود .

نام نهج البلاغه

نامى که شریف‏رضى براى این کتاب برگزیده «نهج‏البلاغه‏» یعنى «راه و روش بلاغت‏» است زیرا این کتاب درهاى بلاغت را به روى خواننده مى‏گشاید و طالبان بلاغت را بدان نزدیک مى‏سازد و نیاز دانشمند و دانشجو را برمى‏آورد، و گمشده و خواسته بلیغ و زاهد است و از آن روز که این کتاب گام به عالم فرهنگ و ادب نهاد و توسط شریف‏رضى به بار نشست، در میان دانشمندان و خطبا و اهل ادب جا باز کرد و بلند آوازه شد و شهره آفاق دانش گردید و ستاره آن در شام و عراق و نجد و تهامه درخشید، (۴۶) و هرکجا که رفت‏با استقبال مردم مواجه گردید و در مراکز علمى به درس و بحث از آن پرداختند زیرا علاوه بر معناى ارزنده و محتواى علمى و عمیق همه‏جانبه و درهاى حکمت و دانش، داراى الفاظ و نگارشى بسیار بدیع و زیبا و سبک و شیوه‏یى هماهنگ و عالى است که در اوج نثر عربى قرار گرفته است .

البته شریف‏رضى در این کتاب معمولا از مصادر و منابعى که از آن بهره جسته و نیز اساتیدى که از آنان نقل نموده نام نبرده است زیرا او نهج‏البلاغه را به عنوان یک منبع و مصدر فقهى و یا مدرکى از مدارک احکام جمع‏آورى ننموده است‏بلکه عمده نظر و هدف او این بوده است که بخشى از کلمات امام که حاوى شگفتى‏هاى بلاغت و گوهرهاى فرهنگ عربى و کلمات درخشنده دینى و دینایى است جمع کند که در واقع خود سند و مدرک است و چنان در اوج عظمت و اهمیت است که براستى از غیر امام نمى‏تواند صادر شده باشد، و به بیانى دیگر کلمات امیرالمؤمنین در دنیاى دانش و سخن ممتاز و منحصربفرد است و کسى را یاراى مقابله و هماوردى با آن نیست و کسى هم در طول تاریخ تا قرن هفتم در آن تردیدى نکرده است و حتى دشمنان حضرت هم نسبت‏به حکمت و فصاحت و بلاغت‏بى‏نظیر او معترفند .

ابن ابى‏الحدید مى‏گوید شک نداریم که امام (ع) از هر گوینده بزبان عرب از اولین و آخرین فصیحتر بود - جز کلام خدا و پیامبر - و این خصوصیات در کلام هیچ‏کس یافت نشود هرچه هم تلاش کنند . سپس از معاویه نقل مى‏کندکه به «محفن ضبى‏» - که گفته بود از نزد گنگترین مردم یعنى على علیه‏السلام، آمده‏ام - گفت: اى فرزند زن بدبو آیا این سخن را درباره على علیه‏السلام مى‏گویى؟ ! به خدا سوگند کسى را ندیدم که خطبه بخواند - جز پیامبر - که از على (ع) برتر و بهتر باشد آنگاه که خطبه مى‏خواند، به خدا سوگند کسى جز على (ع) پایه‏گذار فصاحت در قریش نبود . (۴۷)

در جاى دیگر مى‏گوید اما درباره سخنان او گفته‏اند: «فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق‏» است، و مردم خطابه و نوشتار را از او آموخته‏اند . (۴۸)

بنابراین، به نظر شریف‏رضى، کلمات امام که در نهج‏البلاغه آمده با این اعترافات شفاف نیازى به نقل سند و مدرک نداشته است و در واقع خود کلام سند است و ذکر اسناد جز تطویل بلاطائل چیزى دیگرى نیست و نشانه ادیب اریب، پرهیز از آن است .

نسخه‏نویسى و صدور اجازه

در عصر تدوین نهج‏البلاغه ذکر دو نکته حائز اهمیت‏بیشترى است که بدان اشاره مى‏شود:

۱ - نسخه‏نویسى

زمانى که شریف‏رضى از تالیف و گردآورى کتاب ارزشمند نهج‏البلاغه در سال ۴۰۰ هجرى فراغت‏یافت و با خط خود آنرا نوشت، تعلیقاتى بر آن افزود و بعضى از الفاظ و کلمات کمیاب و مشکل را تفسیر و آنرا بر شاگردانش قرائت مى‏کرد .

نسخه‏اى که به خط علامه شریف‏رضى نگاشته شد در کتابخانه‏هاى بغداد موجود بود و آن نسخه ارزشمند را عده‏اى از علما و شارحان نهج‏البلاغه چون ضیاءالدین فضل‏الله راوندى، قطب‏الدین راوندى، ابن ابى الحدید و ابن میثم بحرانى (۴۹) دیده و از آن استفاده کرده‏اند .

البته در سال‏هاى اخیر اطلاع دقیقى از آن در دست نیست و چنانچه در این مورد تفحصى گردد و کتابخانه‏هاى عمومى و خصوصى دنیا کاوش و جستجو شود ممکن است‏بدان دست‏یافت ولى خوشبختانه از همان آغاز علماء، اهل ادب، بلاغت و خطابه و نیز شخصیت‏هاى سیاسى عنایت ویژه‏اى به نهج‏البلاغه داشته و آنرا براى خود و بهره‏بردارى از آن مى‏نوشتند و لذا نسخه‏هاى نهج‏البلاغه در سرتاسر کشورهاى اسلامى منتشر گردید و کتابخانه‏هاى خصوصى و عمومى در شهرهاى مختلف بدان آراسته شد .

بنابراین، مى‏توان گفت قبل از پیدایش صنعت چاپ، دستنویس‏هاى نهج‏البلاغه یکى از پرتیراژترین کتاب‏ها بوده است و خوشبختانه تعداد زیادى از نسخه‏هاى خطى عتیق ارزشمند نهج‏البلاغه تا زمان ما باقیمانده و زینت‏بخش کتابخانه‏ها و مورد استفاده قرار مى‏گرفته است .

این نسخه‏ها مدارک معتبرى بر اصالت نهج‏البلاغه و هویت ارزشمند آنست که در این مقاله به بعضى از آنها اشاره مى‏شود .

۱ - نسخه‏اى که به خط علامه شریف رضى نوشته شده و تا زمان ابن ابى الحدید (م ۶۵۵ ه) و ابن میثم بحرانى (م ۶۷۹ ه) موجود بوده و مورد استفاده و نقل هر دو شارح قرار گرفته است . (۴۹)

۲ - علامه امینى نسخه‏اى از نهج‏البلاغه را نزد یکى از بزرگان نجف اشرف دیده که بر آن اجازه سیدمرتضى براى بعضى از شاگردانش نوشته شده بود . (۵۰)

۳ - نسخه‏اى که به سال ۴۶۹ ه . به دست‏حسین بن حسن مؤدب فقیه کتابت‏شده این نسخه از نظر تاریخ کتابت و نیز کاتب آن که از دانشمندان بوده بسیار نفیس است . (۵۱)

۴ - نسخه‏اى که در سال ۴۸۵ ه . کتابت‏شده و اکنون در کتابخانه آقاى روضاتى نگهدارى مى‏شود . (۵۴)

۵ - نسخه‏اى که به سال ۴۹۴ ه . توسط فضل‏الله بن طاهر بن مطهر حسینى نوشته شده است و در کتابخانه دکتر نصیرى نگهدارى مى‏شود . (۵۲)

۶ - نسخه‏اى که در سده پنجم تحریر شده است و جزء کتابخانه دکتر محفوظ بوده است . (۵۳)

۷ - نسخه‏اى نیز در سده پنجم تحریر شده که قبلا در کتابخانه سیدهبه الدین شهرستانى بوده ولى اکنون در کتابخانه‏اى شخصى در لندن نگهدارى مى‏شود .

۸ - نسخه‏اى دیگر از سده پنجم که داراى حاشیه‏ها و شرح بعضى از جمله‏ها در برگه‏هاى جدا، نسخه کهن و نفیسى است منقول از نسخه مؤلف . (۵۵)

۹ - نسخه‏اى از قرن پنجم که با خط حسن بن یعقوب بن احمد نیشابورى در سال ۴۸۳ ه . مقابله و تصحیح شده و وى این مقابله را تایید کرده است، (۵۶)

۱۰ - نسخه‏اى از قرن ششم هجرى که از سال ۵۲۹ ه . ابوالمظفر محمدبن زین العابدین آن را نزد مصدق بن حسن بن حسین قرائت کرده و مصدق به خط خود اجازه‏اى براى آن نوشته است . (۵۷)

۱۱ - نسخه‏اى که به سال ۵۳۸ هجرى تحریر شده و در همان سال با نسخه افضل‏الدین حسن بن وفادار قمى مقابله و تصحیح شده است و هم اکنون در کتابخانه ابوالکلام آزاد در هند نگهدارى مى‏شود . (۵۸)

۱۲ - نسخه‏اى که به سال ۵۴۴ هجرى کتابت‏شده و در همان تاریخ تصحیح و مقابله شده و آثار بلاغ در حواشى آن دیده مى‏شود و هم اکنون در کتابخانه آستان قدس رضوى است .

۱۳ - نسخه‏اى که به سال ۵۷۵ هجرى توسط محمدبن على حمدانى در ۳۸۹ صفحه تحریر شده و از نفاست‏خاصى برخوردار است و اکنون در کتابخانه آقاى مدرسى است .

سنت اجازه حدیث و اجازات نهج‏البلاغه

علم حدیث از مهمترین علوم اسلامى است که از دیرباز در حوزه‏هاى اسلامى مورد توجه بوده است و در پرتو این علم، احادیث و علوم اسلامى با سبک و شیوه خاص و دقیق به ما و زمان ما منتقل شده است و میراث گرانبهاى پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) بدست ما رسیده و امروز مورد استفاده و بهره‏بردارى قرار گرفته است، اگر این دانش نبود و علما و محدثان پیشین آنرا نهادینه نمى‏کردند و به جمع‏آورى فنى و علمى و تدوین و تالیف آن نمى‏پرداختند و اهتمام لازم را بخرج نمى‏دادند امروزه ما با بحران و فاجعه علمى و فرهنگى مواجه بودیم و دستمان از منابع لازم خالى بود و قهرا نظام دینى ما از استحکام لازم برخوردار نبود و قوانین و احکام اسلامى بى‏پشتوانه، و از منابع اصیل و دست اول بى‏بهره بود .

یکى از رموز و نکته‏هاى مهم در علم حدیث‏سنت اجازه‏نویسى است و آنان که حدیثى را دریافت مى‏کرده و یا نقل مى‏نمودند در یک نظام شناخته شده و مستند آنرا تدوین و القا مى‏کردند، زیرا هر کتاب و هر حدیثى که از هر کس نقل شود مورد استناد نخواهد بود، یک راوى ناشناخته و یک کتاب بى‏نام و نشان و یک مؤلف گمنام و غیر موثق هرگز نمى‏تواند منبع و مدرک احکام شرعى و عملکرد مسلمانان باشد . امروزه بحمدالله به برکت این علم و زحمت محدثان و مؤلفان مربوطه مجموعه عظیم حدیثى ما در مستواى عالى و بى‏نظیر در دسترس و مورد استفاده مى‏باشد سنت اجازه‏نویسى، کتاب‏هاى حدیث را از تحریف و مشتبه شدن نگه داشته است .

درباره نهج‏البلاغه خوشبختانه نسخه‏هاى خطى زیادى به جاى مانده است و در هر قرنى نسخه‏هاى متعددى از آن نوشته شده است و هم‏اکنون در کتابخانه‏هاى معتبر دنیا حداقل نسخه‏اى از آن وجود دارد .

اجازاتى که بر نسخه‏هاى خطى نهج‏البلاغه نوشته شده است در واقع این کتاب را بطور مستند به مؤلف اصلى آن مى‏رساند و آنرا بعنوان یک سند قطعى نشان مى‏دهد مرحوم سیدعبدالزهراء خطیب در کتاب مصادر نهج‏البلاغه نوزده اجازه را بر نهج‏البلاغه نقل مى‏کند که به پنج اجازه در این مقاله اشاره مى‏شود .

۱ - اجازه علامه حلى به ابن زهره در سال ۷۲۳ هجرى .

۲ - اجازه شهید ثانى به شیخ حسین بن عبدالصمد عاملى در سال ۹۴۱ ه .

۳ - اجازه علامه مجلسى اول به شاگردش آقا حسین خوانسارى در سال ۱۰۶۲ ه .

۴ - اجازه علامه مجلسى اول به فرزندش علامه محمدباقر مجلسى در سال ۱۰۶۸ ه .

۵ - اجازه علامه مجلسى به سید نعمت‏الله جزائرى در سال ۱۰۹۶ ه .

جالب این که تمام نسخه‏هاى نهج‏البلاغه که در طول قرن‏ها نوشته شده یکسان است و جز در موارد جزیى - که براى هر نسخه‏نویسى طبیعى است - اختلافى مشاهده نشده است و نیز کسانیکه بر نهج‏البلاغه اجازه نوشته‏اند همه متفق‏القولند که یک نهج‏البلاغه مورد اجازه آنها بوده است و از نظر متن و محتوى تلقى به قبول شده است‏با اینکه هر کدامشان از یک شهر و یک سرزمین دور دست‏بوده و ارتباطات امروزى هم وجود نداشته است .

و اینک در پایان این بخش سیر خاص تدوین کتاب حدیث و نوشتن اجازه بیان مى‏شود .

راویان حدیث در مدرسه علوم اسلامى براى تدوین کتاب حدیث چنین عمل مى‏کردند . که پس از سماع و شنیدن حدیث از شیخ و استاد آن را مى‏نوشتند و املاء مى‏کردند و یا شاگرد حدیث را نزد استاد و شیخ قرائت مى‏کرد و او مى‏شنید و یا تصدیق مى‏کرد و تصحیح و تفسیر مى‏نمود، و یا از روى نسخه‏اى آنرا رونویسى مى‏کرد که خود این مرحله شرائطى دارد که در کتب علوم حدیث آمده است .

و اما مرحله بعد:

مرحله اول، اجازه اسناد

کتاب یا جزوه و رساله پس از نسخه‏نویسى باید از صاحب آن و یا استاد و محدثى که مشهور و مورد توجه و قبول بوده اجازه دریافت کند یعنى در صفحه اول یا آخر آن باید نوشتارى بخط استاد نوشته شود که آنرا دیده و تایید کرده است، تا از هرج و مرج در نقل حدیث جلوگیرى شود و هرکس از هر جا حدیثى را نقل کرد و یا از هر کتاب و نوشته‏اى رونویسى نمود بدان استناد نکنند، و نیز معرفى شیخ و اجازه او موجب اطمینان شنونده و خواننده به ناقل حدیث گردد و نیز سلسله حدیث که از اختصاصات مسلمین است ادامه یابد و حفظ شود .

مرحله دوم، مقابله با اصل

کتابى که از روى نسخه‏اى نوشته شده است‏باید مجددا با اصل نسخه مقابله و بازخوانى شود و تنها به رونویسى بسنده نشود، و همان‏طور که نمى‏توان سخنى را بدون شنیدن، به پیامبر و امام نسبت داد منقولات روایى را هم که ممکن است‏به اشتباه نقل شده باشد نمى‏توان به معصوم نسبت داد، بنابراین کتب حدیثى که با نسخه اصل مقابله نشده باشد از ضمانت لازم برخوردار نخواهد بود .

خوشبختانه بسیارى از کتب حدیث از جمله نهج‏البلاغه که نزد مشایخ قرائت‏یا سماع شده و دستخط «بلاغ‏» و «مقابله‏» شیخ و استاد در آن ثبت است از دستبرد حوادث مصون مانده است . (۶۱)

براى نمونه، جریان فوق را در نسخه نهج‏البلاغه که در کتابخانه مرحوم آیت‏الله حکیم در نجف اشرف است ملاحظه نمایید:

نسخه را فردى به نام سید نجم‏الدین حسینى کتابت کرده و در تاریخ روز شنبه آخر ماه صفر سال ۶۶۷ از آن فراغت‏یافته است، بر این نسخه خط شیخ نجیب‏الدین که استاد او بوده وجود دارد که سیدنجم‏الدین روایات نهج‏البلاغه را از استاد خویش شیخ نجیب‏الدین روایت کرده است و خط استاد این چنین بر روى کتاب مى‏باشد:

«انهاه احسن الله توفیقه قراءه و شرحا لمشکله و غریبه نفعه‏الله و ایانا به بمحمدو آله‏» که اعلام کرده است این کتاب را نزد استاد خوانده و استاد مشکلات و غریب آنرا براى او شرح کرده است .

نیز بر روى نسخه فوق از قول شیخ نجیب‏الدین آمده است:

قرء على السید الاجل المرتضى نجم‏الدین . . . کل هذا الکتاب . . . فکمل له الکتاب کله و شرحت له مشکله . . . و اذنت له فى روایته عنى عن السید الفقیه . . . عن‏السید الرضى . . .

نیز بر روى این نسخه صورت مقابله آن با نسخه صحیحه کتابخانه نجف در ماه مبارک رمضان سال ۷۲۶ نوشته شده است .

این چنین بوده است که علماء، نهج‏البلاغه را روایت کرده و آیندگان از پیشینیان آنرا دریافت مى‏داشتند و این نسخه در کتابخانه آیت‏الله حکیم موجود است و شخصا آنرا دیده‏ام و هر کس مى‏تواند آنرا ببیند . (۶۲)

مرحله سوم، تدریس و تحفیظ

از همان آغاز انتشار نهج‏البلاغه در زمان مؤلف، این کتاب در بین مردم شناخته شد و مورد تدریس قرار گرفت زیرا هم از لفظ و ادبیات ممتازى برخوردار بود و هم از نظر مفهوم و محتوى و علوم و حکمت، بى‏نظیر بود و در شکل و شیوه در اوج از نثر عربى زیبا و ارزشمند قرار داشت . (۶۳)

در قرن صدور نهج‏البلاغه بخش مهم از تدریس، مربوط به علوم حدیث و روایت و تدوین آن بود که در حوزه‏هاى علمى مورد توجه خاص اساتید و شاگردان قرار مى‏گرفت (بطوریکه یک رکن مهم حوزه‏ها تدریس علوم حدیث و روایت و تدوین آن به حساب مى‏آمد) .

عده‏اى از علماء و مدرسین، نهج‏البلاغه را از علامه شریف‏رضى روایت کرده‏اند و بدین ترتیب خود شریف‏رضى کتاب نهج‏البلاغه را براى شاگردانش تدریس مى‏کرده و درباره انتخاب احادیث و کیفیت تدوین و حذف قسمت‏ها و سایر مطالب براى آنان توضیح داده است .

۱ - یکى از شاگردان ممتاز علامه شریف‏رضى برادرزاده او «سیده نقیبه‏» دختر سید مرتضى است که در دروس نهج‏البلاغه عموى خود شرکت مى‏کرده است، عبدالرحیم بغدادى معروف به ابن لاخوه مى‏گوید: دختر سید شریف مرتضى نقل کرد که عمویم نهج‏البلاغه را به من درس داد و قرائت کرد .

۲ - ابومنصور عکبرى نیز نهج‏البلاغه را نزد علامه شریف‏رضى خوانده و از او روایت کرده است . رواندى شارح نهج‏البلاغه مى‏گوید ابونصرغارى از ابومنصور عکبرى از علامه شریف‏رضى، نهج‏البلاغه را روایت کرده است .

۳ - عبدالکریم بن محمد دیباجى معروف به سبط بشرحافى یکى از راویان نهج‏البلاغه است که چنین مى‏گوید: علامه شریف‏رضى نهج‏البلاغه را به من درس داد و من از او شنیدم، راوندى گوید ابن الاخوه به ما خبر داد از ابوالفضل تافلى و او از سید رضى .

۴ - محمد بن على حلوانى نیز کتاب نهج‏البلاغه را از علامه سیدرضى نقل کرده است راوندى گوید سید ابوالصمصام ذوالفقار بن محمد بن معبد الحسینى از حلوانى از شریف‏رضى روایت کرده است .

۵ - شیخ الطائفه ابو جعفر محمدبن الحسن الطوسى کتاب نهج‏البلاغه را از علامه شریف‏رضى نقل کرده است راوندى گوید: ابوجعفر محمد بن على بن محسن حلبى از شیخ طوسى و او از علامه سیدرضى نقل کرده است .

حفظ نهج‏البلاغه

حفظ نهج‏البلاغه از آغاز بعنوان یک سنت و روش متداول دانش‏آموزى و دانش‏جویى شروع شد و بر زبان علماء و خطیبان جارى مى‏گشت و در مجالس و محافل به‏عنوان بهترین کلام و محتوى مورد استفاده و گفتگو قرار مى‏گرفت .

و در طول تاریخ عده‏اى از علاقمندان حدیث‏به حفظ آن اهتمام داشته‏اند و بدان تبرک مى‏جستند همان‏طور که قرآن را حفظ و بدان افتخار مى‏کردند براى روشن شدن این که خواندن و حفظ نهج‏البلاغه چقدر مورد توجه بوده و مخصوصا اهل فضل و ادب با چه علاقه و اصرارى بدان روى کرده و از آن استفاده مى‏نمودند به کلام ابن ابى الحدید توجه کنید .

. . . و من سوگند یاد مى‏کنم به آنکه همه امت‏ها بدان قسم یاد کنند که این خطبه را (خطبه ۲۱۶ درباره الهیکم التکاثر) از پنجاه سال پیش تا امروز بیش از هزار مرتبه خوانده‏ام . (۶۴)

حفظ نهج‏البلاغه در طول تاریخ از اهمیت این کتاب و جایگاه رفیع و محکمى که در فرهنگ اسلامى داشته است‏خبر مى‏دهد که آنرا یک کتاب معتبر و اصیل دست اول مى‏دانستند و بعنوان پشتوانه‏اى بر سندیت آن محسوب مى‏شود و در واقع این کتاب در فرهنگ متون اسلامى و اینکه از سخنان امیرالمؤمنین است تلقى به قبول شده است .

اینک به برخى از حافظان نهج‏البلاغه اشاره مى‏شود:

۱ - قاضى جمال‏الدین محمدبن الحسین بن محمد کاشانى که نزدیک به عصر شریف‏رضى بوده است، ایشان نهج‏البلاغه را از حفظ مى‏نوشته است . (۶۵)

۲ - خطیب ابوعبدالله محمد الفارقى متوفاى ۵۶۴ . (۶۶)

۳ - علامه سید محمد یمانى مکى حائرى متوفاى ۱۲۸۰ در کربلاى معلى . (۶۷)

۴ - دانشمند، مورخ و شاعر، شیخ محمد حسین مروت که ایشان علاوه بر حفظ نهج‏البلاغه تمام کتاب قاموس اللغه و شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحدید و چهل هزار قصیده را از حفظ داشته است . (۶۷)

۵ - خطیب، سید صالح قلى . (۶۸)

۶ - آیه‏الله خزعلى از علماى معاصر که علاوه بر حفظ قرآن و نهج‏البلاغه، صحیفه سجادیه را هم از حفظ دارند . جالب توجه اینکه نهج‏البلاغه را در حدود پنجاه سالگى و صحیفه را در حدود شصت‏سالگى حفظ کرده‏اند . ادام الله ظله الوارف .

مرحله چهارم، تفسیر و ترجمه

از همان آغاز انتشار نسخه‏هاى خطى نهج‏البلاغه و استقبال علما و خطبا از آن، عده‏اى از نویسندگان و محققان به فکر نوشتن شرح و تفسیر آن برآمدند و حوالى عصر شریف‏رضى این کار شروع شد و در زمان نسبتا کوتاهى حدود هفتاد شرح بر آن نگاشتند . از کسانیکه نهج‏البلاغه را شرح کرده و مى‏توان گفت از قدیمى‏ترین شارحان بحساب مى‏آیند افراد ذیل مى‏باشند:

۱ - ضیاءالدین ابوالرضا فضل‏الله بن على راوندى، در آغاز جوانى براى تحصیل از کاشان عازم بغداد شدم و در آنجا نسخه اصلى نهج‏البلاغه را به خط مولف یافت و در ربیع‏الاول ۵۱۱ ه . ق نسخه‏بردارى از آن را به اتمام رسانید، و سپس در تطبیق و شرح و تفسیر آن پرداخت . (۶۸)

۲ - احمدبن محمد وبرى خوارزمى از علماى قرن ۶ ه . مؤلف آنها که آن را پیش از ۵۵۲ ه . نگاشته است . (۶۹)

۳ - على بن ناصر سرخسى که پیش از سال ۶۴۵ ه . به نام اعلام نهج‏البلاغه به نگارش درآورده و در آن لغات مشکل نهج‏البلاغه را شرح کرده است . (۷۰)

۴ - ابوالحسن على بن زید بیهقى (م: ۵۶۵ ه) به عنوان معارج نهج‏البلاغه وى از علماى جامع و مشهور دوره خود بوده است و شرح وى سرشار از نکته‏هاى دقیق علمى است در حقیقت‏شرح وى قدیمى‏ترین شرح موجود نهج‏البلاغه است که در سال ۵۵۲ آن را به پایان برده است .

۵ - قطب‏الدین ابوالحسین سعید بن هبه‏الله رواندى (م: ۵۷۳ ه) وى دانشمندى جامع الاطراف داراى تالیفات بسیار بوده که سنهاج‏البراعه فى شرح نهج‏البلاغه را در سال ۵۵۶ ه . به اتمام رسانده است این کتاب شرحى مهم و معروف است . (۷۱)

۶ - قطب‏الدین ابوالحسن محمدبن حسین بیهقى کیذرى نیشابورى که از علماى خراسان و از فقیهان، محدثان و ادباى جلیل القدر قرن ۶ ه . است در سال ۵۷۶ شرحش را به نام «حدائق الحقائق فى فسر دقائق افصح الخلائق‏» نگاشته است‏شرح وى شرحى است ادبى، لغوى، کلامى و سرشار از مباحث استوار و ارجمند و نکته‏هاى بدیع و على‏رغم اختصارش از بهترین شروح است . (۷۲)

۷ - افضل‏الدین حسن بن على بن احمدبن على ماه آبادى از علما و ادباى قرن ششم ه . که قبل از سال ۵۸۵ ه . شرحى بر نهج‏البلاغه نگاشته است وى از خانواده‏اى اهل علم و ادب بوده است . (۷۳)

۸ - فخرالدین ابوعبیدالله محمدبن عمر رازى (م: ۶۰۶ ه) مفسر مشهور اهل سنت که شرح نهج‏البلاغه او مثل تفسیر قرآن وى ناتمام ماند . (۷۴)

۹ - ابوالفضل یحیى بن ابى طى حمید بن ظاهر طائى بخارى حلبى (م: ۶۳۰ ه) وى از علماى بزرگ شیعه حلب مى‏باشد، شرح نهج‏البلاغه او در شش مجلد بوده است . (۷۵)

ترجمه‏هاى نهج‏البلاغه

یکى از نمونه‏هاى رویکرد نویسندگان و پژوهشگران به نهج‏البلاغه ترجمه‏هاى نهج‏البلاغه در طول تاریخ است . به گزارشى در این زمینه توجه فرمایید .

تا سال ۱۳۵۹ (۷۶) ، حدود ۸۰ ترجمه نهج‏البلاغه نگاشته شده که از این تعداد چهار ترجمه به زبان اردو، چهار ترجمه به زبان انگلیسى و یک ترجمه به زبان گجراتى و بقیه به زبان فارسى است .

البته، پس از تاریخ فوق ترجمه‏هاى زیادى به زبان‏هاى مختلف منتشر شده است که بنیاد نهج‏البلاغه به جمع و بررسى آنها اقدام کرده و در فرصت مناسب منتشر خواهد شد .

قابل ذکر است که کلمات قصار نهج‏البلاغه توسط مرحوم دکتر میرمحمود دعوتى و گروهى از مترجمان به چهارده زبان ترجمه شده و به بنیاد نهج‏البلاغه تحویل گردیده و این بنیاد مشغول بررسى و تکمیل آنهاست که امسال ترجمه به زبان روسى و سواحلى از دایره تحقیق و ارزیابى گذشته و آماده چاپ و نشر مى‏باشد .

همچنین ترجمه و تفسیرى از نهج‏البلاغه توسط شعبه بنیاد نهج‏البلاغه در هندوستان تهیه و به شکل رساله‏هایى منتشر شده که البته هنوز تکمیل نشده است .

مرحله پنجم، ظهور در رسانه‏ها و فرهنگ جامعه

قبل از پیروزى انقلاب اسلامى - شیدالله ارکانه - قرآن و نهج‏البلاغه در جامعه مهجور و مغفول بود و جز در موارد خاص و مجالس و محافل محدود، در میان توده مردم و بستر فرهنگ کشور مطرح نبود، اما بحمدالله پس از پیروزى انقلاب اسلامى برهبرى امام خمینى رضوان‏الله تعالى علیه، این دو گوهر گرانبها از انزوا و مهجوریت‏به درآمد و کم و بیش در رسانه‏ها ظهور کرد و همایش‏هاى داخلى و مسابقات بین‏المللى قرآن و نهج‏البلاغه از قشرها و نهادهاى مختلف دانشجویان، نیروهاى مسلح، بانوان و کودکان حتى کودکان خردسال زیر هفت‏سال از آن منعکس شدن و مؤسساتى که به تحقیق و آموزش و انتشار قرآن مى‏پردازند معرفى گردیدند و «رادیو قرآن‏» و «سیماى قرآن‏» تاسیس گردید و در مجموع تا حدود زیادى از مظلومیت نهج‏البلاغه و صاحب اصلى آن کاست .

و نیز علاوه بر حوزه‏ها در دانشگاه‏ها بعنوان یک درس رسمى مورد توجه قرار گرفت و حصار محدودیت و ممنوعیت‏شکست و زمینه اقبال و استقبال اساتید و دانشجویان فراهم آمد و همایش و کنگره‏هایى در این رابطه برگزار شد .

با همه این تفصیلات گرچه از وضع موجود تا وضع مطلوب فاصله زیادى داریم و هنوز کارهاى اساسى و فراوانى باید انجام شود تا فرهنگ جامعه تبدیل به فرهنگ قرآنى و علوى گردد، ولى باید پذیرفت که کارهاى مهمى بویژه درباره نهج‏البلاغه که صورت گرفته و مى‏توان گفت گام‏هاى نخستین برداشته شده و آشنایى اجمالى نسل معاصر با این مجموعه نفیس حکمت و دانش دست داده است . مجموعه‏اى که پس از گذشت هزار سال همواره عظمت علمى و ادبى آن در اوج اقتدار است .

بنیاد نهج‏البلاغه در سال ۱۳۶۰ به‏مناسبت هزارمین سال تالیف نهج‏البلاغه کنگره بین‏المللى هزاره نهج‏البلاغه را برگزار کرد که با پیام رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى رضوان‏الله علیه رسمیت‏یافت و براى اولین بار در تاریخ (و به‏رغم همه حق‏کشى‏هاى مداوم زمامداران جور، علیه على علیه‏السلام و فرهنگ علوى براى نهج‏البلاغه و احیاى میراث علمى بزرگمرد عالم اسلام پس از پیامبر)، چنین همایش جهانى با شرکت اندیشمندان و محققانى از کشورهاى مختلف برگزار شد و در رسانه‏ها به شکل جدى و وسیع منعکس گردید و بعنوان یکى از برکات انقلاب اسلامى در تاریخ خبرگزارى پارس (جمهورى اسلامى) در ۱۶۰ سطر به روى آنتن بین‏المللى رفت و این کنگره در سال‏هاى بعد در ایام ولادت با سعادت امیر مؤمنان على علیه‏السلام (۱۳ رجب) در تهران برگزار مى‏گردد که بحمدالله تاکنون چهارده کنگره بین‏المللى و همایش داخلى درباره نهج‏البلاغه و موضوعات آن برگزار گردیده است و از دهها دانشمند و محقق و خطیب و نویسنده دعوت به‏عمل آمده و صدها مقاله و رساله و سخنرانى عرضه شده است .

استقبال خبرنگاران و گزارشگران متعهد و علاقمند رسانه‏ها و موج گزارش‏هاى شورانگیز آنان در طول برگزارى کنگره‏ها فراتر از حد تصور و معمول یک خبر و مراسم عادى بشمار مى‏آید و این خدمت‏بسزایى بود که نهج‏البلاغه درجامعه ما شناخته شد و در فرهنگ ملى ما جا افتاده و مبداء و منشا حرکت ریشه‏دار و پیوسته‏اى گردیده است .

بنیاد نهج‏البلاغه آمارى از انعکاس نهج‏البلاغه و موضوعات آن و نیز تاریخ شخصیت امیر مؤمنان در مطبوعات و جراید تهیه کرده که ادامه داردو تا سال ۱۳۷۰ ش حدود ۴۰۰۰ مقاله در مورد نهج‏البلاغه و امیرالمؤمنین (ع) در مطبوعات مسنتشر شده است . در دانشگاه‏ها نیز موج رویکرد به نهج‏البلاغه همواره فزونى داشته است و تدریس نهج‏البلاغه کمابیش و در سطوح مختلف شروع شده است گرچه کمبود استاد و


:: موضوعات مرتبط: مقالات , ,
:: بازدید از این مطلب : 427

|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: